𝒻𝒶𝓁ℯ;🌞³⁸
𝒻𝒶𝓁ℯ;🌞³⁸
جونگکوک:دوست داری اوهوم..یک چیز دا*غ دا*خلت اوههه...ح*س کنی؟
میا:نه..اههه..نهه
جونگکوک:اهه ولی ح*س میکنی
جونگکوک تن*د تر کرد ضربه هاش رو و
بلخره ک*ام سف*ید رنگش رو دا*خلش با یک
فشار خا*لی کرد.
میا:اهه...جونگکوک..
جونگکوک:اهه...میا..
ازش اروم بیرون کشید..بی حال کنا*دراز کشید.
بغلش رو برای میا باز کرد.میا رو توی بغلش کشید.
اروم موهاش رو نوازش کرد
جونگکوک:چطور بود؟
میا:خوب نبود.درد داشت
جونگکوک:اهه..لعنت بهت
میا:بوی عرق گرفتی
جونگکوک:خفه شو.بعد از این همه لذ*ت این رو میگی؟
میا:راست میگم.
جونگکوک:قرار نیست بخاطر اظهار نظرت برم حموم.باید تا فردا صبر کنی تااا باهم بریم
حموم.اوکی؟
....
جونگکوک:چطوری تهیونگ
تهیونگ:خوبم..میا چرا نمیاد؟
جونگکوک در حالی که برای تهیونگ
قهوه میریخت،ابرویی بالا انداخت
جونگکوک:دیشب کشتمش و خوردمش.مشکل؟
تهیونگ نالید و نون تست اغشته از کره اش رو پایین گذاشت و گفت
تهیونگ:جونگکوک شی!من جدی ام
جونگکوک پوزخندی زد و دو تا قهوه روی میز گذاشت.پشت میز نشست و شکر داخل قهوه اش ریخت
جونگکوک:منم جدی بودم!
تهیونگ:جونگکوکا شکر؟مگه...بیخیال.اسم این کره چیه؟خیلی خوش مزه است.
جونگکوک:روی جعبه اش رو ببین.واقعا خوشمزه است...
میا:جونگکوک کو*نم داره از درد پا*ره میشـ...اوه،اقای کیم!
حواس هر سه نفر به هم دیگه بود.فاجعه ی به بار اومده!
تهیونگ:جونگکوک..میا چی میگه؟چه غلطی؟
جونگکوک:اوم..چیه راستش..ما دیشب کشتی
گرفتیم..پام محکم خورد تو کو*نش
تهیونگ:بچم و ناقص کردی
تهیونگ سراسیمه به سمت میا رفت و
بغلش کرد.به سمت میز بردش و پشت صندلی نشوندش.
جونگکوک:چی میخوری؟چایی شیر قهوه کاپو..
میا:چایی!چایی میخوام.نبات هم میخوام
تهیونگ:چرا نخورده بازی در میاری؟تو که چایی دوست نداری
میا:تهیونگشییییی
تهیونگ:جونگکوکا منم چایی میخوام!!!!
ببخشیددددد واقعا.ببینید امتحان داشتم واقعا.بخاطر امتحان ریاضی چون درس نمیخوندم وقتم اوردم که پارت بزارم
جونگکوک:دوست داری اوهوم..یک چیز دا*غ دا*خلت اوههه...ح*س کنی؟
میا:نه..اههه..نهه
جونگکوک:اهه ولی ح*س میکنی
جونگکوک تن*د تر کرد ضربه هاش رو و
بلخره ک*ام سف*ید رنگش رو دا*خلش با یک
فشار خا*لی کرد.
میا:اهه...جونگکوک..
جونگکوک:اهه...میا..
ازش اروم بیرون کشید..بی حال کنا*دراز کشید.
بغلش رو برای میا باز کرد.میا رو توی بغلش کشید.
اروم موهاش رو نوازش کرد
جونگکوک:چطور بود؟
میا:خوب نبود.درد داشت
جونگکوک:اهه..لعنت بهت
میا:بوی عرق گرفتی
جونگکوک:خفه شو.بعد از این همه لذ*ت این رو میگی؟
میا:راست میگم.
جونگکوک:قرار نیست بخاطر اظهار نظرت برم حموم.باید تا فردا صبر کنی تااا باهم بریم
حموم.اوکی؟
....
جونگکوک:چطوری تهیونگ
تهیونگ:خوبم..میا چرا نمیاد؟
جونگکوک در حالی که برای تهیونگ
قهوه میریخت،ابرویی بالا انداخت
جونگکوک:دیشب کشتمش و خوردمش.مشکل؟
تهیونگ نالید و نون تست اغشته از کره اش رو پایین گذاشت و گفت
تهیونگ:جونگکوک شی!من جدی ام
جونگکوک پوزخندی زد و دو تا قهوه روی میز گذاشت.پشت میز نشست و شکر داخل قهوه اش ریخت
جونگکوک:منم جدی بودم!
تهیونگ:جونگکوکا شکر؟مگه...بیخیال.اسم این کره چیه؟خیلی خوش مزه است.
جونگکوک:روی جعبه اش رو ببین.واقعا خوشمزه است...
میا:جونگکوک کو*نم داره از درد پا*ره میشـ...اوه،اقای کیم!
حواس هر سه نفر به هم دیگه بود.فاجعه ی به بار اومده!
تهیونگ:جونگکوک..میا چی میگه؟چه غلطی؟
جونگکوک:اوم..چیه راستش..ما دیشب کشتی
گرفتیم..پام محکم خورد تو کو*نش
تهیونگ:بچم و ناقص کردی
تهیونگ سراسیمه به سمت میا رفت و
بغلش کرد.به سمت میز بردش و پشت صندلی نشوندش.
جونگکوک:چی میخوری؟چایی شیر قهوه کاپو..
میا:چایی!چایی میخوام.نبات هم میخوام
تهیونگ:چرا نخورده بازی در میاری؟تو که چایی دوست نداری
میا:تهیونگشییییی
تهیونگ:جونگکوکا منم چایی میخوام!!!!
ببخشیددددد واقعا.ببینید امتحان داشتم واقعا.بخاطر امتحان ریاضی چون درس نمیخوندم وقتم اوردم که پارت بزارم
۴.۲k
۰۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.