سناریو بی بلید پارت ۱
عه چهر برکزیده!
درخواستی سناریو بیبلید
موضوع: اگر کاسپلیشونو کنید
ماراکتر ها:والت، شو، فیری، آیگر،کن، واکیا، رانتارو،فای، هاید، کیت، زک(ای بابا اینجوری انگشتام میشکنن کع🥲)
والت:
به مناسبت تولدش تصمیم گرفتی کاسپلیشو کنی. موهاتو رنگ آبی زدی، ژل زدی، یکی از لباس های والت رو برداشتی و و یه تل شبیه به تل والت خریدی.
والت: من اومدممممم😆عه....... چرا همه جا تاریکه؟
که مامان والت برقارو روشن کرد
تو: تولدت مبارککککککک
والت: عه... تو چقدر شبیه منی! یعنی من والت نیستم؟!
تو: 🥲😂من ا/ت هستم.
والت: عه.... سلامممممم
و محکم بغلت میکنه
شو:
موهاتو رنگ سفید زدی و لنز قرمز زدی. یکی از لباساشو کش رفتی.... البــتــــه که نمیتونستی کرواتتو ببندی
داشتی سعی میکردی تا کرواتتو ببندی که یه کسی تو رو سمت خودش کشید و کراواتتو بست: خوشگل شدی🙂🍀
فیری:
یکی از لباساشو پوشیدی و موهاتو با کمک کریس زرد و قرمز کرد(بماند که سر اون قسمت قرمز چقدر روش ها امتحان کردید)
فیری زیر یه درخت تو جنگل دراز کشیده بود و چشاشو بسته بود
رفتی بالا سرش و سرتو نزدیک صورتش کردی: سلام فیری
چشاشو باز کرد و با یه فیری دیگه مواجه شد:اوه تو دیگه...
یه زره دقت کرد و متوجه شد خودتی: اوه ا/ت خودتی
تو: اوهوم😊خوشگل شدم؟
فیری: آره..... خیلی زیبا شدی
آیگر:
موهاتو دم اسبی بستی و با تافت(اسپری مو)موهاتو حالت دادی
یه سری چیزمیز به موهات زدی(چسب یا گل سره نمیدونم😂)
رو صورتت A کشیدی و یکی از لباساشو پوشیدی
رفتی تو جنگل و روی یه درخت نشستی
آیگر هم داشت دنبال تو میگشت(به نارو گفته بودی بگه که تو جنگلی)
تا آیگر تومد سمت درختی که بودی، برعکس از درخت اویزون شدی: یوووووو
آیگر هم از فرصت استفاده کرد و بله... بوسیدت
توهم از شدت خجالت از درخت با کمر افتادی زمین
کن:
خب موهات که تقریبا اندازش بود،یه لباس پوشیدی و دوتا عروسک شبیه به کرو و بسو ساختی
بعد از تمرین برگشته بود که اول متوجه نشد که که یکی دیگه از خودش کنارشه، یه چند دقیقه نگات کردبعدش کرو گفت:وایسا تو دیگه کی هستی؟ چقدر شببه به کنی!
بسو: آره راست میگی
تو: هه کن منم!ا/ت!
که کن با لپ های کمی سرخ شده بغلت میکنه(با صدای خودش): خوشگل شدی
واکیا:
با هوجی رفته بودن باشگاه و تو خونه بودی. حوصلت سر رفته بود تصمیم گرفتی کاسپلی واکیا رو کنی. موهاتو بلوند کردی دم اسبی بستی و یکی از لباساشو پوشیدی.
تو: وای من چقدر خوشگلم و شروع کردی قربون صدقه رفتن خودت
متوجه نشدی که تمام مدت داشت نگات میکرد تا برگشتی متوجهش شدی: عه کی اومدی؟
واکیا: چند دقیقه ای میشه
لپاش گل میندازه و بغلت میکنه: ناز و خوشگل شدی
اما بعدش میگه: خب معلومه چون هودمم خوشگل زمانی که شکل من باشی خوشگلی😂
منتظر پارت دو باشید👌🏻💚
درخواستی سناریو بیبلید
موضوع: اگر کاسپلیشونو کنید
ماراکتر ها:والت، شو، فیری، آیگر،کن، واکیا، رانتارو،فای، هاید، کیت، زک(ای بابا اینجوری انگشتام میشکنن کع🥲)
والت:
به مناسبت تولدش تصمیم گرفتی کاسپلیشو کنی. موهاتو رنگ آبی زدی، ژل زدی، یکی از لباس های والت رو برداشتی و و یه تل شبیه به تل والت خریدی.
والت: من اومدممممم😆عه....... چرا همه جا تاریکه؟
که مامان والت برقارو روشن کرد
تو: تولدت مبارککککککک
والت: عه... تو چقدر شبیه منی! یعنی من والت نیستم؟!
تو: 🥲😂من ا/ت هستم.
والت: عه.... سلامممممم
و محکم بغلت میکنه
شو:
موهاتو رنگ سفید زدی و لنز قرمز زدی. یکی از لباساشو کش رفتی.... البــتــــه که نمیتونستی کرواتتو ببندی
داشتی سعی میکردی تا کرواتتو ببندی که یه کسی تو رو سمت خودش کشید و کراواتتو بست: خوشگل شدی🙂🍀
فیری:
یکی از لباساشو پوشیدی و موهاتو با کمک کریس زرد و قرمز کرد(بماند که سر اون قسمت قرمز چقدر روش ها امتحان کردید)
فیری زیر یه درخت تو جنگل دراز کشیده بود و چشاشو بسته بود
رفتی بالا سرش و سرتو نزدیک صورتش کردی: سلام فیری
چشاشو باز کرد و با یه فیری دیگه مواجه شد:اوه تو دیگه...
یه زره دقت کرد و متوجه شد خودتی: اوه ا/ت خودتی
تو: اوهوم😊خوشگل شدم؟
فیری: آره..... خیلی زیبا شدی
آیگر:
موهاتو دم اسبی بستی و با تافت(اسپری مو)موهاتو حالت دادی
یه سری چیزمیز به موهات زدی(چسب یا گل سره نمیدونم😂)
رو صورتت A کشیدی و یکی از لباساشو پوشیدی
رفتی تو جنگل و روی یه درخت نشستی
آیگر هم داشت دنبال تو میگشت(به نارو گفته بودی بگه که تو جنگلی)
تا آیگر تومد سمت درختی که بودی، برعکس از درخت اویزون شدی: یوووووو
آیگر هم از فرصت استفاده کرد و بله... بوسیدت
توهم از شدت خجالت از درخت با کمر افتادی زمین
کن:
خب موهات که تقریبا اندازش بود،یه لباس پوشیدی و دوتا عروسک شبیه به کرو و بسو ساختی
بعد از تمرین برگشته بود که اول متوجه نشد که که یکی دیگه از خودش کنارشه، یه چند دقیقه نگات کردبعدش کرو گفت:وایسا تو دیگه کی هستی؟ چقدر شببه به کنی!
بسو: آره راست میگی
تو: هه کن منم!ا/ت!
که کن با لپ های کمی سرخ شده بغلت میکنه(با صدای خودش): خوشگل شدی
واکیا:
با هوجی رفته بودن باشگاه و تو خونه بودی. حوصلت سر رفته بود تصمیم گرفتی کاسپلی واکیا رو کنی. موهاتو بلوند کردی دم اسبی بستی و یکی از لباساشو پوشیدی.
تو: وای من چقدر خوشگلم و شروع کردی قربون صدقه رفتن خودت
متوجه نشدی که تمام مدت داشت نگات میکرد تا برگشتی متوجهش شدی: عه کی اومدی؟
واکیا: چند دقیقه ای میشه
لپاش گل میندازه و بغلت میکنه: ناز و خوشگل شدی
اما بعدش میگه: خب معلومه چون هودمم خوشگل زمانی که شکل من باشی خوشگلی😂
منتظر پارت دو باشید👌🏻💚
۶.۶k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.