راه درست

راه درست

روزی، گوساله ای باید از جنگل بکری می گذشت تا به چراگاهش برسد.گوساله ی بی فکری بود و راه پر پیچ و خم و پر فراز و نشیبی برای خود باز کرد.
روز بعد، سگی که از آن جا می گذشت،از همان راه استفاده کرد و از جنگل گذشت.مدتی بعد،گوساله راهنمای گله،آن راه را باز دید و گله اش را وادار کرد از آن جا عبور کنند.
مدتی بعد، انسان ها هم از همین راه استفاده کردند:می آمدند و می رفتند،به راست و چپ می پیچیدند،بالا می رفتند و پایین می آمدند،شکوه می کردند و آزار می دیدند و حق هم داشتند.اما هیچ کس سعی نکرد راه جدید باز کند.
مدتی بعد، آن کوه راه، خیابانی شد. حیوانات بیچاره زیر بارهای سنگین، از پا می افتادند و مجبور بودند راهی که می توانستند در سی دقیقه طی کنند، سه ساعته بروند، مجبور بودند که همان راهی را بپیمایند که گوساله ای گشوده بود.
سال ها گذشت و آن خیابان، جاده ی اصلی یک روستا شد، و بعد شد خیابان اصلی یک شهر.همه از مسیر این خیابان شکایت داشتند، مسیر بسیار بدی بود.
در همین حال، جنگل پیر و خردمند می خندید و می دید که اکثر انسان ها دوست دارند مانند کوران، راهی را که قبلا باز شده، طی کنند، و هرگز از خود نپرسند که آیا راه بهتری وجود دارد.

گردآورنده"علی افروز-وکیل دادگستری"ص179
دیدگاه ها (۸)

سرزمینی که نخبگانش بیکار باشد و پخمگانش شاغلصادراتش متفکر با...

روزی فیل با سرعت از جنگل می گریخت!سبب را پرسیدند گفت: شیر دس...

خواهرم حجابتو رعایت کن!!!جدی میگم... هفت هزار پلیس نامحسوس ک...

گویند اگر می بخوری عرش بلرزدعرشی که به یک جام بلرزد به چه ار...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

چپتر ۷ _ آغاز یک رویاسال های دانشگاه مثل یک فیلم سریع از مقا...

boundary of the flamespart 2کلاهی که به شنل بلندش وصل بود ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط