من ماهت میشم تو خورشیدم🙃🤍🐾
من ماهت میشم تو خورشیدم🙃🤍🐾
پارت۴۱
پانیذ:ای ای من دیگه زیاد خوردم دیگه نمیتونم واقعا
رضا:چی میگ من تازه یه پک مرغ سوخاری خوردم باید دوتا پیتزا دیگه بخورم
پانیذ:یا خدا منو نخوری شانس آوردم
رضا:عه اگه تورو بخورم خب عشق زندگیم دیگه کیه؟*دهن پر*
پانیذ:ای وای دلم رف*مسخره*
رضا:یکم دل نداری
پانیذ:باش بابا ناراحت نشو اَهه
رضا:شدم دیگه کار از کار گذشته
پانیذ:اینو ولش بریم خونه دیگه
رضا:اره اره منم خیلی کارا باهات دارم*منحرف نشین اونجوری نمیگه😂*
پانیذ:خدا خطر بندازه کنار
رضا:هوففف
پانیذ:خوابم میاد سردهههه
رضا:سردته الان بخاریو روشن میکنم بعد گرم میشه بگیر بخواب راه زیاده
پانیذ:.....
رضا:دلم نیومد بیدارش کنم بغلش کردم بردم داخل خونه گذاشتمش رو تخت لباسامو در آوردم رفتم کنارش بغلش کردم خوابیدیم دیگه وقت نشد کاری که باهاش داشتمو بهش بگم
پانیذ:بیدار شدم دیدم تو بغل رضاعم دلم نیومد داد بزنم منم بغلش کردم دوباره خوابیدم
رضا:بیدار بودم فقط خودمو به خواب زده بودم اون واقعا خوابیده بود با موهای مث ماهش بازی میکردم
که یهو بلند شد با خجالت روشو کرد اونور
پانیذ:وای خداااا دخترررر خجالت بکش*تو دلش گف*
رضا:خجالت نکش مگه دوس دخترم نیستی هستی دیگه
پانیذ:عهههه
رضا:عهه نداره بیا بغل خودم که جات همینجاس بغلش کردم دستامو دور شکمش حلقه کردم
پانیذ:ولم کننن
رضا:بگیر بخاب دیگه آه
پانیذ:آه نمیخام
رضا:پس بیا.......
استغفرالله
پارت۴۱
پانیذ:ای ای من دیگه زیاد خوردم دیگه نمیتونم واقعا
رضا:چی میگ من تازه یه پک مرغ سوخاری خوردم باید دوتا پیتزا دیگه بخورم
پانیذ:یا خدا منو نخوری شانس آوردم
رضا:عه اگه تورو بخورم خب عشق زندگیم دیگه کیه؟*دهن پر*
پانیذ:ای وای دلم رف*مسخره*
رضا:یکم دل نداری
پانیذ:باش بابا ناراحت نشو اَهه
رضا:شدم دیگه کار از کار گذشته
پانیذ:اینو ولش بریم خونه دیگه
رضا:اره اره منم خیلی کارا باهات دارم*منحرف نشین اونجوری نمیگه😂*
پانیذ:خدا خطر بندازه کنار
رضا:هوففف
پانیذ:خوابم میاد سردهههه
رضا:سردته الان بخاریو روشن میکنم بعد گرم میشه بگیر بخواب راه زیاده
پانیذ:.....
رضا:دلم نیومد بیدارش کنم بغلش کردم بردم داخل خونه گذاشتمش رو تخت لباسامو در آوردم رفتم کنارش بغلش کردم خوابیدیم دیگه وقت نشد کاری که باهاش داشتمو بهش بگم
پانیذ:بیدار شدم دیدم تو بغل رضاعم دلم نیومد داد بزنم منم بغلش کردم دوباره خوابیدم
رضا:بیدار بودم فقط خودمو به خواب زده بودم اون واقعا خوابیده بود با موهای مث ماهش بازی میکردم
که یهو بلند شد با خجالت روشو کرد اونور
پانیذ:وای خداااا دخترررر خجالت بکش*تو دلش گف*
رضا:خجالت نکش مگه دوس دخترم نیستی هستی دیگه
پانیذ:عهههه
رضا:عهه نداره بیا بغل خودم که جات همینجاس بغلش کردم دستامو دور شکمش حلقه کردم
پانیذ:ولم کننن
رضا:بگیر بخاب دیگه آه
پانیذ:آه نمیخام
رضا:پس بیا.......
استغفرالله
۴.۰k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.