تو میرانی مرا از خود و من ایوب میمانم

تو میرانی مرا از خود، و من "ایوب" میمانم
و این "صبرِ زیادی"، کار خوبی نیست میدانم

ومن هربار میخواهم که از عشق تو برگردم ،
شبیه یک "اسیرِ" نیمه جانی کنجِ "زندانم"... .

همیشه شعر من پر از نماندن ها و رفتن بود
و حالا از "نماندن ها" و "رفتن ها" گریزانم

تو مثل ماه مهری... که ندارد مهر چندانی
و من هم مثل بغضی که همیشه رو به طغیانم


تو تا کی دست رد بر سینهٔ من میزنی..؟ شاید
همین "فردا" و "پس فردا" و "فرداها"،نمیدانم
دیدگاه ها (۲)

‏به دست آوردن ‎‎‌‎ِ کسی که دوستش داریتازه اولِ ماجراست .دوست...

برایت نغمه ها گویم به یاد مهربانی هابه وصلت دیده میگرید به ...

🔴 #اندکی_تفکر گاهی بخشیدن واقعا سخت است .مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻏﺮﻭﺭ ﮐﺴﯽ...

🌿 🌿 مادر 🌿 🌿 🍒 مادر ای تنهاترین شب زنده دار 💦 ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط