بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم جانی

بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم جانی 
و زین کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی 
امید از بخت می‌دارم بقای عمر چندانی 
کز ابر لطف بازآید به خاک تشنه بارانی 
میان عاشق و معشوق اگر باشد بیابانی 
درخت ارغوان روید به جای هر مغیلانی 
مگر لیلی نمی‌داند که بی دیدار میمونش 
فراخای جهان تنگست بر مجنون چو زندانی 
دریغا عهد آسانی که مقدارش ندانستم 
ندانی قدر وصل الا که درمانی به هجرانی 
نه در زلف پریشانت من تنها گرفتارم 
که دل دربند او دارد به هر مویی پریشانی 
چه فتنه‌ست این که در چشمت به غارت می‌برد دل‌ها 
تویی در عهد ما گر هست در شیراز فتانی 
نشاید خون سعدی را به باطل ریختن حقا 
بیا سهلست اگر داری به خط خواجه فرمانی 
زمان رفته بازآید ولیکن صبر می‌باید 
که مستخلص نمی‌گردد بهاری بی زمستانی‌...

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

و دارم می شوم سرلوحه اخبار بعد از توخدا حافظ خدا سعدی خدا عط...

آرزویم‌ اینستکه تو در باور این قلب فرو ریخته امبشوی یار و مد...

اين مست های بی سر و پا را جواب کنامشب شب من است، مرا انتخاب ...

می توانی بروی قصه و رویا بشویراهی دورترین گوشه ی دنیا بشوی س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط