خدایا تو میدانی که چه می کشیم پنداری که چون شمع ذوب می

خدایا، تو میدانی که چه می کشیم ، پنداری که چون شمع ذوب می شویم ، آب می شویم ...

ما ازمردن نمی هراسیم ، اما میترسیم بعد ازما ایمان را سر ببرند و اگر نسوزیم هم که روشنائی می رود و جای خود را دوباره به شب می سپارد ، پس چه باید کرد؟

از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند وهم باید بمانیم تا فردا شهید نشود ، عجب دردی ...

چه می شد امروز شهید می شدیم و فردا زنده می شدیم تا دوباره شهید شویم ...

بخشی از وصیت نامه

#شهید_مهدی_رجب_بیگی
دیدگاه ها (۲۹)

امروز که بلبلان ترنم کردندبا یکدیگر از عشق تکلّم کردندچون غن...

بزرگ شدیم و فهمیدیم که دارو آبمیوه نبود ...بزرگ شدیم و فهمید...

#که_چه_سان_میگذرد_عمر_گران:((

#عید_مبعث بر شما دوستان عزیزم #مبارک

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط