فیک امپراطور خشم ها پارت ۲
ا/ت ویو
_ بفرمایید سرورم
(شوگا نشست ا/ت هم کنارش)
+ حالت خوبه؟
_ بله قربان خوبم ممنون شما حالتون چطوره؟
+ خوبم
_ وضعیت کشور چطور میگذره ؟
+ خوبه بدک نیس ( پوزخند )
_ راستش شنیدم جینگ میخواد حمله بکنه.. درسته؟
+ جرعت میکنه؟
_ البته که نه
سرباز: سرورم برادرتون قصد دیدار شما رو دارن
+ کدومشون؟
سرباز: شاهزاده جونگ کوک و گفتن تقاضای دیدن ملکه رو هم دارن
+ بگو بره تو من میام
_ من هم با شما باید بیام؟
+ بله
_ چشم
( با یونگی پاشدن رفتن به سمت اقامتگاه مهمونی )
رفتم تو با چیزی که دیدم قلبم واستاد اون همون شاهزاده بود که هی گیر میدا با هاش ازدواج کنم
علامت کوک : &
& ( احترام میزاره )
_ سرشو یکم میاره پایین
+ ( پوکر منتظره تموم شدن مسخره بازیاس )
& شما واقعا ملکه این؟( عصبی و ناراحت )
_ بله ارباب جوان
& خب چیشد با امپراطور ازدواج کردین؟ (استرسی)
_ به خواسته ی ایشون ارباب جوان
+ چرا داری باز جویی میکنی ها؟( کمی بلند و عصبی )
( یونگی رفته نشسته توی جای امپراطور )
& معذرت میخوام امپراطور من رو عف کنید
+ (پوزخند)
پرش زمانی به فردا
ا/ت ویو
فیلیکس نامه داده بود میاد امروز اون تنها کسی بود که درکم میکرد...
اون رسید بردمش تو اقامتگاه ملکه برای مهمونی
علامت فیلیکس $
$ بانوی من چرا انقد زحمت کشیدین
_ گگگگگگ ( اداشو دراورد)
$ (خندید)
_ (خندید)
سرباز : امپراطور وارد میشوند ( مسخره بازی شد😁 فک کنین یونگی فلیکسو قراره چیکا کنه.....)
+ این کیه هااا ( عربده )
_ امپراطور به من فرصت بدین حرف بزنم
+ فرصتارو دادم
+ (رو به سرباز) اون پسره بیریختو ببرین اعدام گاه
(فلیکسو بردن ؛ یونگی دست ا/ت رو گرفت و
بردش اونجایی که ادم میکشن نشوندش جای
ملکه)
فلیکس رو گرفتن دستاشو بستن داشت شمشیرو در میآورد
+ سریع کارتو انجام بده ( عصبی )
_ هعی وایستاا ( داد و جدی )
+ میگم کارتو انجام بدهه ( عربده )
پاشدم و رفتم سمت اونجا
+ داری چه غلتی میکنی ها؟ ( عربده )
$ با بانوی من
شمشیر رو از جاش درآوردم و گزاشتم گردن خودم
(نکته تو اعدام گاه تمام مقامات از جمله
خواستگارای ا/ت یعنی مقامات و شاهزاده ها
اونجان)
_ اونو بکشی منم میمیرم
+ نمیتونی ( پوزخند )
شمشیرو بیشتر تو گردنم فرو کردم تا اینکه داشت
ازش خون میومد
$ ا/ت خواهش میکنم من بی ارزشم تو با خودت
اینکارو نکن
+ پسررو ولش کنین ( عصبی )
شرط:
۴ لایک ۲ کامنت
_ بفرمایید سرورم
(شوگا نشست ا/ت هم کنارش)
+ حالت خوبه؟
_ بله قربان خوبم ممنون شما حالتون چطوره؟
+ خوبم
_ وضعیت کشور چطور میگذره ؟
+ خوبه بدک نیس ( پوزخند )
_ راستش شنیدم جینگ میخواد حمله بکنه.. درسته؟
+ جرعت میکنه؟
_ البته که نه
سرباز: سرورم برادرتون قصد دیدار شما رو دارن
+ کدومشون؟
سرباز: شاهزاده جونگ کوک و گفتن تقاضای دیدن ملکه رو هم دارن
+ بگو بره تو من میام
_ من هم با شما باید بیام؟
+ بله
_ چشم
( با یونگی پاشدن رفتن به سمت اقامتگاه مهمونی )
رفتم تو با چیزی که دیدم قلبم واستاد اون همون شاهزاده بود که هی گیر میدا با هاش ازدواج کنم
علامت کوک : &
& ( احترام میزاره )
_ سرشو یکم میاره پایین
+ ( پوکر منتظره تموم شدن مسخره بازیاس )
& شما واقعا ملکه این؟( عصبی و ناراحت )
_ بله ارباب جوان
& خب چیشد با امپراطور ازدواج کردین؟ (استرسی)
_ به خواسته ی ایشون ارباب جوان
+ چرا داری باز جویی میکنی ها؟( کمی بلند و عصبی )
( یونگی رفته نشسته توی جای امپراطور )
& معذرت میخوام امپراطور من رو عف کنید
+ (پوزخند)
پرش زمانی به فردا
ا/ت ویو
فیلیکس نامه داده بود میاد امروز اون تنها کسی بود که درکم میکرد...
اون رسید بردمش تو اقامتگاه ملکه برای مهمونی
علامت فیلیکس $
$ بانوی من چرا انقد زحمت کشیدین
_ گگگگگگ ( اداشو دراورد)
$ (خندید)
_ (خندید)
سرباز : امپراطور وارد میشوند ( مسخره بازی شد😁 فک کنین یونگی فلیکسو قراره چیکا کنه.....)
+ این کیه هااا ( عربده )
_ امپراطور به من فرصت بدین حرف بزنم
+ فرصتارو دادم
+ (رو به سرباز) اون پسره بیریختو ببرین اعدام گاه
(فلیکسو بردن ؛ یونگی دست ا/ت رو گرفت و
بردش اونجایی که ادم میکشن نشوندش جای
ملکه)
فلیکس رو گرفتن دستاشو بستن داشت شمشیرو در میآورد
+ سریع کارتو انجام بده ( عصبی )
_ هعی وایستاا ( داد و جدی )
+ میگم کارتو انجام بدهه ( عربده )
پاشدم و رفتم سمت اونجا
+ داری چه غلتی میکنی ها؟ ( عربده )
$ با بانوی من
شمشیر رو از جاش درآوردم و گزاشتم گردن خودم
(نکته تو اعدام گاه تمام مقامات از جمله
خواستگارای ا/ت یعنی مقامات و شاهزاده ها
اونجان)
_ اونو بکشی منم میمیرم
+ نمیتونی ( پوزخند )
شمشیرو بیشتر تو گردنم فرو کردم تا اینکه داشت
ازش خون میومد
$ ا/ت خواهش میکنم من بی ارزشم تو با خودت
اینکارو نکن
+ پسررو ولش کنین ( عصبی )
شرط:
۴ لایک ۲ کامنت
۴.۹k
۰۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.