مشکی طلایی
#مشکی_طلایی
#پارت۱۵
#فاطمه
بعد ناز کردن نرگس 😐 بلاخره به خونه رسیدیمما رفتیم تو و امیر رفت شام بخره
نرگس:اخخ چقد خستمه
منو رهام:خیلیییی
نرگس رفت تو اتاق لباس عوض کنه رهام هم رو مبل لم داده بود منتظر نرگس بودم
ــ اَه یجوری پشت در منتظرتم بیای بیرون انگار تاحالا بدنتو ندیدم خوبه من پشمای اونجاتو میزنم
یهو یادم اومد که رهام اینجاست باخجالتی برگشتم دیدم رهام نقش زمین شده
+فــــــــــــــــــــــــــاطمه ابروم بردی
ــ خفــــه شو ابروی خودم رفت
رهام:وای خداا😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
نرگس از اتاق بیرون اومد دم گوشم گفت:دارم برات
ــ هیــــــــــــــــــــــــــــس
+بیشعور
من رفتم اتاق که لباسامو عوض کنم بعد پنج دقیقه اومدم بیرون کنار رهام نشستم
ــ خوابم میاد
+هنو ساعت ۸ یه وقت نخوابی
ــ نـه باو
+💋
ــ رهـــــام
+جانـ دلـم
ــ کی عقد میکنیم؟
+بعد از چهلم ماد بزرگت میریم اهواز اونجا عقد میکنیم
ــ یعنی تا چهلم منو نرگس نمیریم اهواز😱
+نــــه
ــ 😓
#رهام
بلاخره بعد یه ساعت امیر برگشت
ــ چه عحب رسیدی
+انگار یلدت رفته امشب شب جمعست همه مغازه هاشون بستن
ــ اها
خب شام چی اوردی؟؟
+پیتزا و ساندویچ
ــ اومممم😋😋😋😋
+نرگس کو
ــ 😂😂😂
+چرا میخندی
ــ فک نکنم نرگس دیگه بیاد پیشم
+چرا مگه چیشده
.ماجرا رو برا امیر تعریف کردم از خنده غش کرد😂😂
+منم بودم دیگه نمیومدم😂😂😂😂
. نرگس از تو اتاق داد زد:رهــــــــــــــــــــام نگو که براش تعریف کردی
ــ 😂😂😂😂😂😂😂
+وای😭😭 میکشمت فاطمه
#پارت۱۵
#فاطمه
بعد ناز کردن نرگس 😐 بلاخره به خونه رسیدیمما رفتیم تو و امیر رفت شام بخره
نرگس:اخخ چقد خستمه
منو رهام:خیلیییی
نرگس رفت تو اتاق لباس عوض کنه رهام هم رو مبل لم داده بود منتظر نرگس بودم
ــ اَه یجوری پشت در منتظرتم بیای بیرون انگار تاحالا بدنتو ندیدم خوبه من پشمای اونجاتو میزنم
یهو یادم اومد که رهام اینجاست باخجالتی برگشتم دیدم رهام نقش زمین شده
+فــــــــــــــــــــــــــاطمه ابروم بردی
ــ خفــــه شو ابروی خودم رفت
رهام:وای خداا😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
نرگس از اتاق بیرون اومد دم گوشم گفت:دارم برات
ــ هیــــــــــــــــــــــــــــس
+بیشعور
من رفتم اتاق که لباسامو عوض کنم بعد پنج دقیقه اومدم بیرون کنار رهام نشستم
ــ خوابم میاد
+هنو ساعت ۸ یه وقت نخوابی
ــ نـه باو
+💋
ــ رهـــــام
+جانـ دلـم
ــ کی عقد میکنیم؟
+بعد از چهلم ماد بزرگت میریم اهواز اونجا عقد میکنیم
ــ یعنی تا چهلم منو نرگس نمیریم اهواز😱
+نــــه
ــ 😓
#رهام
بلاخره بعد یه ساعت امیر برگشت
ــ چه عحب رسیدی
+انگار یلدت رفته امشب شب جمعست همه مغازه هاشون بستن
ــ اها
خب شام چی اوردی؟؟
+پیتزا و ساندویچ
ــ اومممم😋😋😋😋
+نرگس کو
ــ 😂😂😂
+چرا میخندی
ــ فک نکنم نرگس دیگه بیاد پیشم
+چرا مگه چیشده
.ماجرا رو برا امیر تعریف کردم از خنده غش کرد😂😂
+منم بودم دیگه نمیومدم😂😂😂😂
. نرگس از تو اتاق داد زد:رهــــــــــــــــــــام نگو که براش تعریف کردی
ــ 😂😂😂😂😂😂😂
+وای😭😭 میکشمت فاطمه
۵.۲k
۱۷ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.