سناریو:
سناریو:
رنگ های نارنجی،زرد،بنفش و قرمز مثل یک اثر هنری توی آسمون پیدا بود و انعکاسشون روی امواج آروم دریا باعث می شد ساعت ها بهش خیره بمونی...
ولی حیف که فقط چند دقیقه طول می کشید،مثل خوشی ها که خیلی زود تموم می شن...
دوست داشت روزها،ساعت ها،دقیقه ها و ثانیه ها به عقب برگردن و دوباره بتونه خنده هاش،دست هاش،آغوشش،عطرش و چشماش رو دوباره حس کنه ولی حیف که دیگه هیچ وقت نمی تونست....
اولین قدم رو به سمت دریا برداشت،شاید اون بالا باز می توتست ببینتش....
<<هلو گایز من بعد از چند ماه برگشتم ویس:)
ممنون از کسایی که آنفالو نکردن امید وارم راضی باشین>>
رنگ های نارنجی،زرد،بنفش و قرمز مثل یک اثر هنری توی آسمون پیدا بود و انعکاسشون روی امواج آروم دریا باعث می شد ساعت ها بهش خیره بمونی...
ولی حیف که فقط چند دقیقه طول می کشید،مثل خوشی ها که خیلی زود تموم می شن...
دوست داشت روزها،ساعت ها،دقیقه ها و ثانیه ها به عقب برگردن و دوباره بتونه خنده هاش،دست هاش،آغوشش،عطرش و چشماش رو دوباره حس کنه ولی حیف که دیگه هیچ وقت نمی تونست....
اولین قدم رو به سمت دریا برداشت،شاید اون بالا باز می توتست ببینتش....
<<هلو گایز من بعد از چند ماه برگشتم ویس:)
ممنون از کسایی که آنفالو نکردن امید وارم راضی باشین>>
۳.۳k
۲۶ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.