فقط ادامه بده
فقط ادامه بده
پارت ۱۱
ویو ا ت
که دیدم چند نفر ریختن داخل مغازه و دست و پام رو گرفتن رو ببینیم یه دستمال گذاشتن و دیگه سیاهی
بعد از یه ساعت
بعد از یه ساعت به هوش اومده بودم که تو یه اتاق بودم رو تخت حتی لباسم رو عوض کرده بودن که لباس خواب بود با تم سفید و فیروزه ای رنگ مورد علاقه لی مین هو با سردرد عجیبی بلندم شدم که خوردم زمین همون لحظه در باز شد لی مین هو بود اومد کمکم کرد بلند بشم که بهش گفتم
ا ت : به من اون دست کثیفت رو نزن
لی مین هو: اوووو چه بیبی عصبانی
ا ت : من بیبی آدم های مریض نمیشم
لی مین هو: با شوهرت درست حرف بزن
ا ت : شوهر تو ترررررر
لی مین هو: برای بار آخر میگم درست حرف بزن
ا ت : گمشو بابا نخوام درست حرف بزنم چی میشه
ویو ا ت
اومد سمتم که خواست بزنه منو منم یه لگد حوالش کردم و زدم به جای که دیگه نتونه بلند شه
ا ت : فکر کردی زورت به من میرسه فاتحه خودت رو بخون
ویو ا ت
اومد روش که فکر کرد میخوام بوسش کنم هی مشت بهش میزدم که بهم گفت
لی مین هو : هر چقدر دوس داری منو بزن من باز عاشقت میمونم حالا خود دانی
ویو ا ت
به حرفش توجه نکردم و شروع به زدن کردم که دیگه خسته شده بودم و سریع از اتاق اومدم بیرون و فرار کردم فقط تند تند رفتم که رفتم پیش پلیس که تو راه بود همه چی رو تعریف کردم ازش تلفن گرفتم و به جیمین زنگ زدم
ا ت : آلو جیمین
جیمین: آلو ا ت توی
ا ت. : ارع منم میای دنبالم
جیمین : ارع سریع بگو کجای
ویو ا ت
سریع بهش آدرس رو دادم
ویو جیمین
درحال دیدن مغازه بودم که دیدم ا ت نیست همه جا رو دنبالش
گشتم ولی نبود که نبود از عصبانیت و نگرانی دست بردم تو موهام و اطراف اونجا رو با ماشین گشتم ولی نبود تا اینکه بعد چند ساعت گشتن گوشیم زنگ خورد جواب دادم ا ت بود ( بقیش هم که خودتون میدونید)
جیمین : ا ت کجا ...
پارت ۱۱
ویو ا ت
که دیدم چند نفر ریختن داخل مغازه و دست و پام رو گرفتن رو ببینیم یه دستمال گذاشتن و دیگه سیاهی
بعد از یه ساعت
بعد از یه ساعت به هوش اومده بودم که تو یه اتاق بودم رو تخت حتی لباسم رو عوض کرده بودن که لباس خواب بود با تم سفید و فیروزه ای رنگ مورد علاقه لی مین هو با سردرد عجیبی بلندم شدم که خوردم زمین همون لحظه در باز شد لی مین هو بود اومد کمکم کرد بلند بشم که بهش گفتم
ا ت : به من اون دست کثیفت رو نزن
لی مین هو: اوووو چه بیبی عصبانی
ا ت : من بیبی آدم های مریض نمیشم
لی مین هو: با شوهرت درست حرف بزن
ا ت : شوهر تو ترررررر
لی مین هو: برای بار آخر میگم درست حرف بزن
ا ت : گمشو بابا نخوام درست حرف بزنم چی میشه
ویو ا ت
اومد سمتم که خواست بزنه منو منم یه لگد حوالش کردم و زدم به جای که دیگه نتونه بلند شه
ا ت : فکر کردی زورت به من میرسه فاتحه خودت رو بخون
ویو ا ت
اومد روش که فکر کرد میخوام بوسش کنم هی مشت بهش میزدم که بهم گفت
لی مین هو : هر چقدر دوس داری منو بزن من باز عاشقت میمونم حالا خود دانی
ویو ا ت
به حرفش توجه نکردم و شروع به زدن کردم که دیگه خسته شده بودم و سریع از اتاق اومدم بیرون و فرار کردم فقط تند تند رفتم که رفتم پیش پلیس که تو راه بود همه چی رو تعریف کردم ازش تلفن گرفتم و به جیمین زنگ زدم
ا ت : آلو جیمین
جیمین: آلو ا ت توی
ا ت. : ارع منم میای دنبالم
جیمین : ارع سریع بگو کجای
ویو ا ت
سریع بهش آدرس رو دادم
ویو جیمین
درحال دیدن مغازه بودم که دیدم ا ت نیست همه جا رو دنبالش
گشتم ولی نبود که نبود از عصبانیت و نگرانی دست بردم تو موهام و اطراف اونجا رو با ماشین گشتم ولی نبود تا اینکه بعد چند ساعت گشتن گوشیم زنگ خورد جواب دادم ا ت بود ( بقیش هم که خودتون میدونید)
جیمین : ا ت کجا ...
۱۸.۶k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.