بی تو مهتاب شبی در بغل پنجره مردم

بی تو مَهتاب شَبی در بغل پنجره مُردم
و خودم را به غَم انگیز ترین دَرد سپردم

تو که رفتی و رَمیدی و گذشتی و رسیدی
من به جز حَسرت و اَندوه ولی سَهم نبردم

و دِلت بود از این هِجرت پر درد خَبردار
مَرگ بادم که فریبِ تو و لَبخندِ تو خوردم

وَعده کردی که مرا خَسته و تنها نرهانی
من ولی تا صدمین روز به یاد تو شمردم

باز میگویم و میگویمت ای مُرغِ مُهاجر
بی تو مهتاب شبی در بَغلِ پَنجره مُردم

♥ ......
دیدگاه ها (۱)

♥ ️روبرویم نشست و گفت...توانستی فراموشم کنی؟حَق به جانِب گفت...

حالَم خوب استاما تو بِپرسشاید گفتمدِلتنگی دارد می کُشد مراسر...

یادَت هست؟هَمیشه میگفتیاخر یک روز یک عالَمه از این"خُرمایی ه...

شَب بخیرغارتگرِ شب هایِ بی مهتابِ مَن،مِنّتی بر دِل گُذار، ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط