گفتم: «بمان!»
گفتم: «بمان!»
و نماندی
رفتی، بالای بام آرزوهای من نشستی
و پایین نیامدی
گفتم نردبان ترانه تنها سه پله دارد
سکوت و صعود و سقوط!
تو صدای مرا نشنیدی
و من هی بالا رفتم،
هی افتادم
هی بالا رفتم،
هی افتادم
تو می دانستی
که من از تنهایی و تاریکی می ترسم
ولی فتیله فانوس نگاهت را
پایین کشیدی
من بی چراغ دنبال دفترم گشتم
بی چراغ قلمی پیدا کردم
و بی چراغ از تو نوشتم!
نوشتم،
نوشتم
نوشتم......
و نماندی
رفتی، بالای بام آرزوهای من نشستی
و پایین نیامدی
گفتم نردبان ترانه تنها سه پله دارد
سکوت و صعود و سقوط!
تو صدای مرا نشنیدی
و من هی بالا رفتم،
هی افتادم
هی بالا رفتم،
هی افتادم
تو می دانستی
که من از تنهایی و تاریکی می ترسم
ولی فتیله فانوس نگاهت را
پایین کشیدی
من بی چراغ دنبال دفترم گشتم
بی چراغ قلمی پیدا کردم
و بی چراغ از تو نوشتم!
نوشتم،
نوشتم
نوشتم......
۱.۵k
۲۳ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.