قطار ، چسبیده بود به ریل در ایستگاهِ تردید مجسمه ای از تو پای پنجره تندیسی از من در کوپهء تنهایی چهل و چند درجه زیر صفر ! در انجمادِ لحظه ها یک عمر را مرور کردم بدرقه ام چه حُکمی داشت وقتی همه چیز یخ بسته بود پشت شیشه ، اشک های من روی سکو دست های تو...