قطار

قطار ،
چسبیده بود به ریل
در ایستگاهِ تردید
مجسمه ای از تو پای پنجره
تندیسی از من
در کوپهء تنهایی
چهل و چند درجه زیر صفر !
در انجمادِ لحظه ها
یک عمر را مرور کردم
بدرقه ام
چه حُکمی داشت
وقتی همه چیز یخ بسته بود
پشت شیشه ،
اشک های من
روی سکو
دست های تو...



دیدگاه ها (۴)

دوست داشتنتخودآزاریست که تکرارش دست خودم نیست.من گاهی رو به ...

من و تیر چراغ برق دردمان یکی ستشب که می شودسرمان تاریک دلمان...

گاهیدونفر باید از هم فاصله بگیرندتا بفهمند چقدر نیازمند برگش...

عاشقانه ترین شعرم راروزی در آغوش تو خواهم سرودآنروز که طبیعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط