اندر خاطرات محبوبیت خاندان پهلوی
پدرم از داستان عموی بزرگش تعریف میکرد که از طرفداران حزب شاه بود. زمان قیام مردم تبریز که از اولین قیامها علیه شاه بود، شاه به اعضای حزب دستور میده تا که تا میتونن آدم جمع کنن و برن به مقابله با مردم. خان عمو هم چند نفری جمع میکنه و میرن تبریز. تا میرسن تبریز مردم با سنگ میفتن دنبالشون که شماها خجالت نمیکشین که با مردم و ملاها در افتادین. خلاصه اینا رو با خفت و خواری میندازن بیرون.
خان عمو و رفقاش نشان حزب رو سینه شون داشتن، تو راه میرن قهوه خونه تا چای و طعامی بخورن. قهوه خونه چی تا نشون اینا رو میبینه با فحش و عصبانیت بدرقه شون میکنه و از اونجا هم میندازتشون بیرون.
خلاصه اینایی که الان گلو پاره میکنن که آی پهلوی روحت شاد! در جریان باشن که پهلوی چقدر پیش مردم ایران محبوبیت داشته.
خان عمو و رفقاش نشان حزب رو سینه شون داشتن، تو راه میرن قهوه خونه تا چای و طعامی بخورن. قهوه خونه چی تا نشون اینا رو میبینه با فحش و عصبانیت بدرقه شون میکنه و از اونجا هم میندازتشون بیرون.
خلاصه اینایی که الان گلو پاره میکنن که آی پهلوی روحت شاد! در جریان باشن که پهلوی چقدر پیش مردم ایران محبوبیت داشته.
۲.۳k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲