خاطره ای زیبا از شهید علی چیت سازیان

زمستان بود و دم غروب کنار جاده یک زن و ُیک مرد با یک بچه مونده بودن وسط راه. من و علی هم از منطقه بر می گشتیم.
تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون.

پرسید:”کجا می رین؟ “
مرد گفت: کرمانشاه .
علی گفت: ” رانندگی بلدی گفت بله بلدم!.

علی رو کرد به من گفت: “سعید بریم عقب. “
مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا.

عقب خیلی سرد بود،گفتم:
آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟

اون هم مثل من می لرزید، لبخندی زد و گفت:

“آره، اینا همون کوخ نشینایی هستن که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن. تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس.”

https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b
دیدگاه ها (۰)

لباس از مال شخصی

جفتک پرانی چیستسلبریتی

حوصله ندارم به عنوان نوشتن فکر کنمولی عالی حرف زد عنوانش با ...

🔴تصاویری از سیل وحشتناک در #لیبی تا کنون ۶۰۰۰نفر کشته شده‌ان...

part 1صدای عمارتصدای آرام قدم‌های گردشگرها روی کف‌پوش سنگی س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط