با کودکان زخم خورده مهربانی

با کودکان زخم خورده مهربانی
با مادران داغ دیده هم زبانی‌

با گریه های بی پناهان هم نشینی
لبخند بر لب های زخمی می نشانی

در روزهای جنگ مردی استواری
شب ها کنار مردم بی خانمانی

آری غریبان را غریبان می شناسند!
هرشام در شام غریبان میهمانی

غرق امیدی گرچه غم هم کم ندیدی
پیداست بِشر مومن و حزنش نهانی

می ایستی تا فصل پیروزی بیاید
باکی ندارد سرو از باد خزانی!

باکی ندارد مرد از نامردی دهر
جنگ‌ است و لای زخم دارد استخوانی

این ماجرا مانند تو بسیار دارد
اما تو ای سردار اوج داستانی

راهی است راه عشق…پایانی ندارد ‌
تا پای جانت عهد بستی که بمانی!

………………………………
دیدگاه ها (۴)

#افسوس_مردم_روزگارم مردم اینجا چقدر مهرباننددیدند کفش ندارم ...

جای حیرت نیست از مردی که بی سر مانده استماتم از آن سر که بعد...

گاهـی وقتها از نـردبان بالا می روی ؛ تا دستان خدا را بگیری غ...

تو از افلاک بودی نه در خط املاک اهل همت بودی نه اهل صحبت   م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط