خسته ام اما بخواهی تکیه گاهت می شوم

خسته ام ؛ اما بخواهی تکیه گاهت می شوم
بین تنهایی آدم ها پناهت مــی شوم
یک شب از دنیا به عشقت دست ِ خود را می کشم
 در هــوای خانه ای تاریک ، ماهت می شوم
تا نگــاهم می کنی ... از شوق ، می ریزد دلم
 خیــره در آئینه ی چشم سیاهت مـی شوم
با تـو دنیا تیره و تاریک هم باشد خـوش است
 تــو فقط عاشق بمان ؛ فانوس ِ راهت می شوم
گاه ابرم ، گاه باران ، گاه شیرین ، گاه تلخ
 همـدم حال و هـوای گاه گاهت مــی شوم
 بی تـو مردن ، آخرین درد ِ من از این لحظه هاست
 در کنـار تو شبی از مــرگ ، راحت مـی شوم..
دیدگاه ها (۱۵)

این به اصطلاح آقای سیاستمدار باز پاشو از گلیمش درازتر کرده ا...

چون خدا دلتنگی اش گل کرد، آدم آفریدمثل من بسیار ، اما مثل تو...

تا کور شود هر آنکه نتواند دید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط