عزیز ترین دشمن من

عزیز ترین دشمن من🍷
پارت اول🍷
ویو جیمین:
حتما باید الان باشه؟. این رو گفتم و دوباره شروع کردم به مرتب کردن اتاقم. مادرم با لحن جدی و عصبی گفت : آره همین الان . تو دیگه باید بری دانشگاه . بعد از چند دقیقه سکوت کردن و گذاشتن لباسام تو کمدم گفتم: تو که میدونی من از درس و مشق اصلا خوشم نمیاد. بعدش لبام رو آویزون کردم و مثل همیشه خودم رو پرت کردم تو بغلش . مادرم منو از بغل خودش کشید بیرون و گفت : زود باش و حرف گوش نکنی از رقص محرومی . تا چند دقیقه ی دیگه تهیونگ میاد دم در پس زود باش>> پوفی کردم و سریع لباس فرمم رو پوشیدم و یه میکاپ ریزی کردم و منتظر تهیونگ موندم تا با هم بریم همون جایی که مادرم بهش میگفت دانشگاه.
ویو جونگ کوک :
مثل هر روز از روی تختم بلند شدم و با خوشگل ترین صورت دنیا رو به رو شدم . فوری ازش نگاهم رو برداشتم و دوشی گرفتم با بوسه ای اون رو بیدار کردم " پاشو دانشگاهت دیر نشه" عین یه گربه ملوس غرشی کرد و گفت : باشه الان میام. لباسام رو پوشیدم به دفتر کارم رفتم و یونگی هیونگ که دست راستم بود رو صدا زدم تعظیمی کرد و گفت :" قربان تا فردا محموله ها میرسه ".
نیشخندی زدم و گفتم : عالیه.
با هم سوار ماشین شدیم و تو ماشین استرس داشت و منم بغلش کردم و گفت : من واقعا استرس دارم . جواب دادم و گفتم : نه عزیزم نترس . مشغول دلداری دادن بهم بودیم که ماشین با ترمز شدیدی وایساد.
ویو جیمین:
با تهیونگ داخل خیابون مشغول گفت و گو بودیم که اصلا تو فکر ماشینی که داشت به سمتمون میومد رو ندیدیم . ماشین با سرعت زیادی ترمز کرد که باعث شد ما از ترس جیغ بزنیم . یه مرد با کت و شلوار مشکی از ماشین پیاده شد و گفت : مراقب جلوتون باشین چون ما حوصله ی جنازه جمع کردن نداریم و در ضمن بازم اینطوری باهام ملاقات کنیم مطمئن باشین زنده نمیمونین. تهیونگ با کنجکاوی پرسید" اسمتون چیه؟ " مرد با لحن سردی جواب داد " به تو چه کوچولو " و با این حرف تهیونگ لبهاش رو خیس کرد .تعظیم کردم و گفتم دیگه تکرار نمیشه....
ببخشید که زیاد بود .🌱🐾
اگه دوست نداشتین دیگه نمیزارم🐳🌸
بوس بهتون برای پارت بعدی لایک هاتون رو ببرین بالا🍷🍒
دیدگاه ها (۳)

راستش این اولین بارهه کسی رو شیپ کردن تو کام بگید خوشگله یا ...

لایک ها به ۱۰ تا برسه پارت اول رو شروع میکنم:)لایک و فالو یا...

کیوت ولی خشن پارت ۶کوک توی ذهنش : وقتی داشتم میومدم بیرون هم...

ویو ات :در که باز کردم یه مرد جذابند بلند بود وای تتوهاش وای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط