رمان آتربان

#رمان آتُربان
کریست، پسر خانواده میلر حرف های عجیبی میزند و از موجودات عجیب تری میگوید. اما هیچ کسی به حرف های مالیخولیایی او اهمیتی نمیدهد. تا اینکه کریست با پیدا کردن رد پاهای عجیب در اطراف عمارتشان و یافتن یک مسیر مخفی در دل یک پرتگاه متروکه پی میبرد حوادث شومی در انتظار آنان است. اما برای هشدار خیلی دیر شده است زیرا...
ادامه ی این رمان جالب را در ادرس سایت زیر بخوانید:
http://forum.98ia.org/topic/21743-%D8%A2%D8%AA%D9%8F%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86-ravi/?page=1
#آتُربان
#رمان
#نودهشتیا
#98ia
#ترسناک
#جن
#داستان
#انلاین
#هیجان
#معمایی
#برترین
دیدگاه ها (۱)

#زندگینامه_دن_براوندن براون نویسنده ی برجسته و توانایی است ک...

قسمتی از رمان آتُربانقبل از آنکه در را ببند در لابه لای درخت...

با آرزوی روزی که در مسجدالاقصی نماز شکر آزادی فلسطین را بخوا...

با آرزوی روزی که در مسجدالاقصی نماز شکر آزادی فلسطین را بخوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط