مثل هر شب هوس عشق خودت زد به سرم

مثل هر شب هوس عشق خودت زد به سرم
چنــد ساعت شده از زندگیــــم بی خبرم
.
این همه فاصله ، ده جاده و صد ریل قطار
بال پــرواز دلـــم کــــو که به سویت بپرم؟
.
از همان لحظه که تو رفتی و من ماندم و من
بین این قافیــه ها گــم شده و در به درم
.
تا نشستم غزلی تازه سرودم که مگر
این همه فاصله کوتـــاه شود در نظرم
.
بسته بسته کدئین خوردم و عاقل نشدم
پدر عشـــق بسوزد کـــه درآمد پدرم
.
بی تو دنیا به درک، بی تو جهنم به درک
کفــر مطلق شده ام دایره ای بی وَتَرم
.
من خدای غزل ناب نگاهت شده ام
از رگ گردن تــو من به تو نزدیک ترم


#امید_صباغ_نو
دیدگاه ها (۱۷)

دفترچه تلفن من پر از اسم های جور واجوره!اما وقتی دنبال کسی م...

مادربزرگم تعریف میکرد:نمک، سنگ بود.برنجِ چلو را ساعتی با نمک...

...

آنـــکه می‌گفت دلــــش خانه‌ی دربست من‌استآنچن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط