تک پارتی
وقتی میخواین برین بار ولی اون تحریک میشه
شب بود هان به سمتت اومد و خواست برین بار و تو هم قبول کردی و رفتی آماده بشی تا برین بار میکاپت رو تموم کرده بودی و رفتی تا لباست رو بپوشی...
هان از پشت در داد زد
هان:عزیزم آماده نشدی؟کارت کی تموم میشه؟
ات:تموم شده اومدم
(از اتاق بیرون رفت)
ات:چطوره قشنگه؟
هان:مگه میشه چیزی تو تن تو قشنگ نباشه ولی دیگه باری در کار نیست الان فقط منو تویم تو اتاق...
دستش رو زیر پاهات برد و بلندت کرد و وارد اتاق شد تورو روی تخت گذاشت و کرواتش رو کمی شل کرد و درش آورد اومد روت خیمه زد
هان:شب سختی در راه داری بیبی گرل
ات:اما
هان:اما و اگر نداریم بار میمونه واسه یه روز دیگه فعلا باید نیاز من برطرف بشه...
شروع کرد به مکیدن گردنت لباس رو توی همون حالت پاره کرد نگاهی به سینه هات انداخت میتونستی داغ تر شدن بدنش رو حس کنی...
گردنت رو ول کرد به سمت سینه هات رفت و داخل دهنش به بازی گرفتشون چند ثانیه یه بار ناخواسته گاز های ریزی از گردنت میگرفت و این کار باعث میشد از روی درد ناله کنی کمی گذشت سرش کمی به پایین حرکت کرد بوسه ای به بالای نافت زد و لیسی به پوسیت و....
*پایان*
شب بود هان به سمتت اومد و خواست برین بار و تو هم قبول کردی و رفتی آماده بشی تا برین بار میکاپت رو تموم کرده بودی و رفتی تا لباست رو بپوشی...
هان از پشت در داد زد
هان:عزیزم آماده نشدی؟کارت کی تموم میشه؟
ات:تموم شده اومدم
(از اتاق بیرون رفت)
ات:چطوره قشنگه؟
هان:مگه میشه چیزی تو تن تو قشنگ نباشه ولی دیگه باری در کار نیست الان فقط منو تویم تو اتاق...
دستش رو زیر پاهات برد و بلندت کرد و وارد اتاق شد تورو روی تخت گذاشت و کرواتش رو کمی شل کرد و درش آورد اومد روت خیمه زد
هان:شب سختی در راه داری بیبی گرل
ات:اما
هان:اما و اگر نداریم بار میمونه واسه یه روز دیگه فعلا باید نیاز من برطرف بشه...
شروع کرد به مکیدن گردنت لباس رو توی همون حالت پاره کرد نگاهی به سینه هات انداخت میتونستی داغ تر شدن بدنش رو حس کنی...
گردنت رو ول کرد به سمت سینه هات رفت و داخل دهنش به بازی گرفتشون چند ثانیه یه بار ناخواسته گاز های ریزی از گردنت میگرفت و این کار باعث میشد از روی درد ناله کنی کمی گذشت سرش کمی به پایین حرکت کرد بوسه ای به بالای نافت زد و لیسی به پوسیت و....
*پایان*
- ۶۴۱
- ۲۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط