پارت۴۳
پارت۴۳
اریکا: اینا کجان
جیهیو: نکنه مارو فریب داده باشن الکی بخاطر اون اذیتایی که اول سال باهاشون کردیم نیان عروسی
اریکا: واییییییی جیهیو تو هم چه چیزایی میگیا از این حرفا نزن ...اوف قلبم اومد تو دهنم
ارایشگر: خب خانم جیهیو میکاپ شما هم تمام شد
خیلی زیبا شدید
جیهیو: وقتی به ایینه نگاه کردم دهنم باز مونده بود خیلی خوشگل شده بودم
اریکا: واوووو جیهیو خیلی ناز وکیوت و جذاب و سکشی شدیا
جیهیو: باشه حالا الان فقط تهیونگ و کوک مهمن که اونا هم معلوم نیس کجان
اریکا: میدونم چطوری پیداشون کنم
جیهیو: چطوری
اریکا: بزار ببینم مادر کوک ازشون خبر داره
جیهیو: اوکی زود زنگ بزن
اریکا: الان......عه عهههه خودش زنگ زد
جیهیو: کی؟؟کوک؟؟
اریکا: نه بابا ...مامان کوکه
جیهیو: خب بردار .
اریکا: الو..سلام مادر
مادر کوک: سلام دختر قشنگم ....میخواستم بگم محل عروسی تغییر کرده
اریکا: یعنی چی؟؟؟
پس مهمونا چی؟؟
مادر کوک: دخترم امان بده یکم صحبت کنیم
اریکا: بله بفرمایید معذرت میخوام
مادر کوک: خب دخترم اونجایی که عروسی رو میخواستیم برگزار کنیم و نذاشتن و برنامه رو لغو کردن بخاطر همینم کوک و تهیونگ باهاشون درگیر شدن
اریکا: چییییی؟؟الان بچه ها خوبن ؟؟؟چیزیشون که نشده؟؟؟؟؟وایییی اگه جونگ کوک چیزیش بشه من میمیرم
مادر: اریکا دختر خوشگلم ارام باش همه خوبن کوکم خوبه تهیونگم خوبه
اریکا: خداروشکر ..
مادر: پس الان یه ماشین مپل بالا میاد دم ارایشگاه و شما و به محل عروسی میاره اونجا همه ی مهمونا هم هستن
اریکا: چشممم مادر ما هم اماده ایم الان میریم پایین
مادر: باشه قشنگم برید مراقب باشید....فعلا دخترکم
اریکا: چشم..فعلا خداحافظ
جیهیو: خوب شد زدی رو بلندگو وگرنه سکته میکردم
اوکی بریم دیگه
رفتیم پایین یه ماشین بزرگ مشکی بود سوارش شدیم و ماشین حرکت کرد
چند ساعت بعد
اریکا: چقدر دوره اههه انقدر عرق کردم همه ارایشم خراب شد
جیهیو: منممممم اهه خسته شدم
اریکا: اینا کجان
جیهیو: نکنه مارو فریب داده باشن الکی بخاطر اون اذیتایی که اول سال باهاشون کردیم نیان عروسی
اریکا: واییییییی جیهیو تو هم چه چیزایی میگیا از این حرفا نزن ...اوف قلبم اومد تو دهنم
ارایشگر: خب خانم جیهیو میکاپ شما هم تمام شد
خیلی زیبا شدید
جیهیو: وقتی به ایینه نگاه کردم دهنم باز مونده بود خیلی خوشگل شده بودم
اریکا: واوووو جیهیو خیلی ناز وکیوت و جذاب و سکشی شدیا
جیهیو: باشه حالا الان فقط تهیونگ و کوک مهمن که اونا هم معلوم نیس کجان
اریکا: میدونم چطوری پیداشون کنم
جیهیو: چطوری
اریکا: بزار ببینم مادر کوک ازشون خبر داره
جیهیو: اوکی زود زنگ بزن
اریکا: الان......عه عهههه خودش زنگ زد
جیهیو: کی؟؟کوک؟؟
اریکا: نه بابا ...مامان کوکه
جیهیو: خب بردار .
اریکا: الو..سلام مادر
مادر کوک: سلام دختر قشنگم ....میخواستم بگم محل عروسی تغییر کرده
اریکا: یعنی چی؟؟؟
پس مهمونا چی؟؟
مادر کوک: دخترم امان بده یکم صحبت کنیم
اریکا: بله بفرمایید معذرت میخوام
مادر کوک: خب دخترم اونجایی که عروسی رو میخواستیم برگزار کنیم و نذاشتن و برنامه رو لغو کردن بخاطر همینم کوک و تهیونگ باهاشون درگیر شدن
اریکا: چییییی؟؟الان بچه ها خوبن ؟؟؟چیزیشون که نشده؟؟؟؟؟وایییی اگه جونگ کوک چیزیش بشه من میمیرم
مادر: اریکا دختر خوشگلم ارام باش همه خوبن کوکم خوبه تهیونگم خوبه
اریکا: خداروشکر ..
مادر: پس الان یه ماشین مپل بالا میاد دم ارایشگاه و شما و به محل عروسی میاره اونجا همه ی مهمونا هم هستن
اریکا: چشممم مادر ما هم اماده ایم الان میریم پایین
مادر: باشه قشنگم برید مراقب باشید....فعلا دخترکم
اریکا: چشم..فعلا خداحافظ
جیهیو: خوب شد زدی رو بلندگو وگرنه سکته میکردم
اوکی بریم دیگه
رفتیم پایین یه ماشین بزرگ مشکی بود سوارش شدیم و ماشین حرکت کرد
چند ساعت بعد
اریکا: چقدر دوره اههه انقدر عرق کردم همه ارایشم خراب شد
جیهیو: منممممم اهه خسته شدم
۳۲.۹k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.