آتش و آب و آبرو با هم
آتش و آب و آبرو با هم
هر سه گشتند در سفر همراه.
عهد کردند هر یکی گم شد
با نشانی ز خود شود پیدا
گفت آتش به هر کجا دود است
میتوان یافتن مرا آنجا
آب گفتا نشان من پیداست
هر کجا باغ هست و سبزه بیا
.
آبرو رفت و گوشه ای بگرفت
گریه سر داد گریه ای جانکاه
آتش آن حال دید و حیران شد
آب در لرزه شد ز سر تا پا
گفتش آتش که گریه ی تو ز چیست
آب گفتا بگو نشانه چو ما
آبرو لحظه ای به خویش آمد
دیدگان پاک کرد و کرد نگاه
گفت محکم مرا نگه دارید
گر شوم گُم نمیشوم پیدا
هر سه گشتند در سفر همراه.
عهد کردند هر یکی گم شد
با نشانی ز خود شود پیدا
گفت آتش به هر کجا دود است
میتوان یافتن مرا آنجا
آب گفتا نشان من پیداست
هر کجا باغ هست و سبزه بیا
.
آبرو رفت و گوشه ای بگرفت
گریه سر داد گریه ای جانکاه
آتش آن حال دید و حیران شد
آب در لرزه شد ز سر تا پا
گفتش آتش که گریه ی تو ز چیست
آب گفتا بگو نشانه چو ما
آبرو لحظه ای به خویش آمد
دیدگان پاک کرد و کرد نگاه
گفت محکم مرا نگه دارید
گر شوم گُم نمیشوم پیدا
- ۲.۲k
- ۰۹ بهمن ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط