وکل عاشق من
وکل عاشق من
پارت سوم
سمت خونه جیمین حرکت کردیم
وارد پارکینگ شد و ماشین رو خاموش کرد
با هم بالا رفتیم وقتی خونه شو دیدم یه دقیقه موندم ...خونه من ،با اینکه پولدار بودم اما یه خونه کوچیک و ساده ولی در عین حال قشنگ بود
ج:یاا ...چیکار میکنی بیا بشین
د: او، او، اومدم،
رفتیم باهم رو مبل
د: در مورد چی صحبت کنیم؟؟
ج:اول از بحث های جزئی شروع میکنیم مثلاً ...تنها زندگی میکنی ؟! یا ...دوست ،دوست پسر داری ؟!
د: اره، پدرم فوت کرده و بعدش مامانمم رفت امریکا، خب..... اما برادرم کره ست و اصلا اجازه ی گرفتن دوست پسر نمیده
ج: مگه پسر ها چشونه ...داداشت خودش دوست دختر نداره؟!
د: میگه یروزی ولت میکنن...
ج: فکر کنم خودش اینکار رو کرده
د: نه حرفش رو قبول دارم نمونه یه پسر بی فرهنگ و بیشعور جلوم نشسته دیگه
ج: حواست باشه چی میگی الان تو خونه ی منی ها
د: مهم نیست
که صدای دوتا پیامک از گوشبم اومد
یکیش داداشم بود:
پیامک داداشش:
سلام ابجی گلمم، مراقب خودت باش پیش پسرا هم نباش
د: بیا، حتی الان داره گیر میده
ج: داداشته؟
د: اره
د: یکی دیگه دادگاهه که برای فردا صبحه
ج:فردا صبح ؟!
د: آره حالا هم میخوام برم ...اینجا موندن با یه آدمی مثل تو که همیشه هو،،رنی هست فایده نداره
ج: فردا میبینمت کوچولو ...در ضمن الان هم میام و میرسونمت
د: ایششش، خیله خب
میرسیم به دادگاه فردا
ج: سلام
د: سلام
وارد سالن دادگاه شدیم روی صندلی ها نشسته بودیم و منتظر بودیم قاضی بیاد
بین جیمین و دایون یه صندلی فاصله بود ...وکیل کلارا خواست اونجا بشینه که جیمین سریع کنار دایون نشست
ج : خب دایون عزیزم نظرت چیه بعد از دادگاه بریم کافه ؟!
وکیل کلارا که همینجوری داشت مارو نگاه میکرد تک خنده حرصی زد که
د:ام خب بنظر
مینهو(وکیل کلارا): بانو، افتخار دارم امشب شما رو به رستوران.... دعوت کنم؟
دایون ویو،
میخواستم جوابشو بدم که با نگاه های حرصی جیمین مواج شدم
نمیدونم چرا ولی دلم میخواست حرصش رو در بیارم ولی...شاید چون وکیل رقیب من هست اتفاقی بیفته که پرونده رو ببازم برای همین نگاهی به جیمین کردم که حرصی و با عصبانیت من رو نگاه میکرد که گفت
ج:چرا باید با شما بیاد بیرون وقتی موکلش اینجا هست ؟!
مین هو:شاید چون تو یه دختر بازی که هر شب با یکی هست
د:لطفا درست صحبت کنید، میتونم شماره شما رو داشته باشم؟ راستی جیمین بعد دادگاه میریم کافه باید صحبت کنیم
بعد دادگاه
جیمین و دایون توی کافه:
جواب اون الدنگو چی میدی؟
د: قبول میکنم، ولی فقط چون از زبونش بکشم بیرون که می خواد چیکار کنه
که ...
نظر یادت نره رفیق !
حرف های دایون : @urmaria
حرف های جیمین : @yoongi.bts.2013
پارت سوم
سمت خونه جیمین حرکت کردیم
وارد پارکینگ شد و ماشین رو خاموش کرد
با هم بالا رفتیم وقتی خونه شو دیدم یه دقیقه موندم ...خونه من ،با اینکه پولدار بودم اما یه خونه کوچیک و ساده ولی در عین حال قشنگ بود
ج:یاا ...چیکار میکنی بیا بشین
د: او، او، اومدم،
رفتیم باهم رو مبل
د: در مورد چی صحبت کنیم؟؟
ج:اول از بحث های جزئی شروع میکنیم مثلاً ...تنها زندگی میکنی ؟! یا ...دوست ،دوست پسر داری ؟!
د: اره، پدرم فوت کرده و بعدش مامانمم رفت امریکا، خب..... اما برادرم کره ست و اصلا اجازه ی گرفتن دوست پسر نمیده
ج: مگه پسر ها چشونه ...داداشت خودش دوست دختر نداره؟!
د: میگه یروزی ولت میکنن...
ج: فکر کنم خودش اینکار رو کرده
د: نه حرفش رو قبول دارم نمونه یه پسر بی فرهنگ و بیشعور جلوم نشسته دیگه
ج: حواست باشه چی میگی الان تو خونه ی منی ها
د: مهم نیست
که صدای دوتا پیامک از گوشبم اومد
یکیش داداشم بود:
پیامک داداشش:
سلام ابجی گلمم، مراقب خودت باش پیش پسرا هم نباش
د: بیا، حتی الان داره گیر میده
ج: داداشته؟
د: اره
د: یکی دیگه دادگاهه که برای فردا صبحه
ج:فردا صبح ؟!
د: آره حالا هم میخوام برم ...اینجا موندن با یه آدمی مثل تو که همیشه هو،،رنی هست فایده نداره
ج: فردا میبینمت کوچولو ...در ضمن الان هم میام و میرسونمت
د: ایششش، خیله خب
میرسیم به دادگاه فردا
ج: سلام
د: سلام
وارد سالن دادگاه شدیم روی صندلی ها نشسته بودیم و منتظر بودیم قاضی بیاد
بین جیمین و دایون یه صندلی فاصله بود ...وکیل کلارا خواست اونجا بشینه که جیمین سریع کنار دایون نشست
ج : خب دایون عزیزم نظرت چیه بعد از دادگاه بریم کافه ؟!
وکیل کلارا که همینجوری داشت مارو نگاه میکرد تک خنده حرصی زد که
د:ام خب بنظر
مینهو(وکیل کلارا): بانو، افتخار دارم امشب شما رو به رستوران.... دعوت کنم؟
دایون ویو،
میخواستم جوابشو بدم که با نگاه های حرصی جیمین مواج شدم
نمیدونم چرا ولی دلم میخواست حرصش رو در بیارم ولی...شاید چون وکیل رقیب من هست اتفاقی بیفته که پرونده رو ببازم برای همین نگاهی به جیمین کردم که حرصی و با عصبانیت من رو نگاه میکرد که گفت
ج:چرا باید با شما بیاد بیرون وقتی موکلش اینجا هست ؟!
مین هو:شاید چون تو یه دختر بازی که هر شب با یکی هست
د:لطفا درست صحبت کنید، میتونم شماره شما رو داشته باشم؟ راستی جیمین بعد دادگاه میریم کافه باید صحبت کنیم
بعد دادگاه
جیمین و دایون توی کافه:
جواب اون الدنگو چی میدی؟
د: قبول میکنم، ولی فقط چون از زبونش بکشم بیرون که می خواد چیکار کنه
که ...
نظر یادت نره رفیق !
حرف های دایون : @urmaria
حرف های جیمین : @yoongi.bts.2013
۳.۲k
۰۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.