پرده بردار از رخ زیبا که رویت محشر است
پرده بردار از رخ زیبا که رویت محشر است
تاب زلف و پیچش هر تار مویت محشر است
ساغرم را پر بکن از بوسه های آتشین
طعم دلچسب شرابِ در سبویت محشر است
شرمم آید تا نگاهی بــر بلورینت کنم
جایگاه بوسه در زیر گلویت محشر است
مونسِ تنــهایی مــن لااقل حــرفی بزن
بی گمان در گفتمانها گفتگویت محشر است
آنقَدر در پشت دیوارت هیاهو می کنم
تا بگوئی اتفاقاً های و هویت محشر است
گفته بـودم آرزویم تا ابد آغــوش توست
گفته بودی تا بدانی آرزویت محشر است
دکمه ی پیراهنت را ای عسل بانو ببند
میوه های نورسِ باغ هلویت محشر است...
تاب زلف و پیچش هر تار مویت محشر است
ساغرم را پر بکن از بوسه های آتشین
طعم دلچسب شرابِ در سبویت محشر است
شرمم آید تا نگاهی بــر بلورینت کنم
جایگاه بوسه در زیر گلویت محشر است
مونسِ تنــهایی مــن لااقل حــرفی بزن
بی گمان در گفتمانها گفتگویت محشر است
آنقَدر در پشت دیوارت هیاهو می کنم
تا بگوئی اتفاقاً های و هویت محشر است
گفته بـودم آرزویم تا ابد آغــوش توست
گفته بودی تا بدانی آرزویت محشر است
دکمه ی پیراهنت را ای عسل بانو ببند
میوه های نورسِ باغ هلویت محشر است...
۱.۷k
۰۱ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.