میان من و تو

میان من و تو
به همان اندازه فاصله هست
که میان ابرهایی که در آسمان و انسان هایی که بر زمین سرگردانند
شاید روزی به هم باز رسیم روزی که من به سان دریایی خشکیدم و
تو چون قایقی فرسوده بر خاک ماندی
هر کس آنچه را که دوست دارد در بند میگذارد
و هر زن مروارید غلتان خود را به زندان صندوقش محبوس میدارد
بگذار کسی نداند که
چگونه من به جای بوسیده شدن و نوازش شدن
گزیده شده ام بگذار هیچ کس نداند ، هیچکس
و از میان این همه ی خدایان ،
خدایی جز فراموشی بر این همه رنج آگاه نگردد ...

#احمد_شاملو
دیدگاه ها (۱)

مرا به بوی خوشت ،جان ببخش و زنده بدار !که از تو چیزی ،از این...

شنیده بودم قلب هر کس به اندازه مشت گره کرده اش است مشت می کن...

کاش دلتنگی نیز نام کوچکی می ‌داشتتا به جانش می ‌خواندی نام ک...

دلهای ما که بهم نزدیک باشند,دیگر چه فرقی می کند که کجای این ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط