شنیده بودم قلب هر کس به اندازه مشت گره کرده اش است

شنیده بودم قلب هر کس به اندازه مشت گره کرده اش است
مشت می کنم
و خیره می شوم
به انگشت های گره خورده ام
دستم را می چرخانم و دور تا دورش را نگاه می کنم
چقدر کوچک و نحیف باید باشد قلبم
در عجبم از این کوچک نحیف
که چه به روزم آورده
وقتی تنگ می شود
می خواهم زمین و زمان را بهم بدوزم
وقتی می شکندچنگ می اندازد به گلویم و نفس را سخت می کند.
وقتی که می خواهد و نمی تواند
موج موج اشک می فرستد سراغ چشم هایم
در عجبم از این کوچک نحیف

#احمد_شاملو
دیدگاه ها (۱)

حوصله ات که سر می رودبا دلم،با دوست داشتنم بازی نکن!من دربی ...

من برای آن که چیزیاز خود به توبفهمانم جز چشم هایمچیزی ندارم....

مرا به بوی خوشت ،جان ببخش و زنده بدار !که از تو چیزی ،از این...

میان من و تو به همان اندازه فاصله هستکه میان ابرهایی که در آ...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط