فیک عشق های وحشی پارت «۲»
ویو ات : وارد مدرسه شدم راستش خیلی استرس داشتم ولی سعی کردم نشونش ندم که فکر نکنن من اعتماد بنفس ندارم
یه خانوم اونجا بودن که بهش میخورد معاون باشه رفتم پیشش تا ازش کمک بگیرم تا کلاسم رو پیدا کنم
ات : امم سلام
معاون : سلام عزیزم فکر کنم تو دانش اموز جدید هستی درسته ؟
ات : بلهه من دانش اموز جدید هستم
معاون : خیلی خوب ، حالا کاری داشتی باهام ؟
ات : بله میخواستم بدونم کلاسم کجاست
معاون : اسمت ؟
ات : ات هستم
معاون : وایسا بذار چک کنم
ات : باشه
معاون : اهان پیدات کردم کلاس «&$٪+؟!» هستی
ات : مرسیی
ویو ات : بلاخره کلاسم رو پیدا کردم
ات : رسیدم به کلاسم خیلی اروم وارد کلاس وقتی وارد شدم کل بچه ها زل زده بودن بهم
ویو ات « یا خدا اینا چشونه چرا یجوری رفتار میکنم انگار جن دیدن »
ویو ات : رفتم رو یکی از میز های که خالی بود نشستم
تا معلم وارد شه
معلم : سلام بچه هاا
بچه ها : سلام
معلم ساکتت
امروز یه دانش اموز جدید داریم
معلم : ات ممنون میشم بیای تا خودت رو معرفی کنی
ات : باشه
ات : من ات هستم امیدوارم سالی خوبی رو باهم داشته باشیم
معلم : ات یه صندلی خالی پیدا کن تا بشینی
ات : ام من اونجا میشینه
معلم : نه اونجا جایه کسیه
ات : اهان ، خب امم ...
جونگکوک :میتونی بیای پیشه من بشینی
ات : ...
یه خانوم اونجا بودن که بهش میخورد معاون باشه رفتم پیشش تا ازش کمک بگیرم تا کلاسم رو پیدا کنم
ات : امم سلام
معاون : سلام عزیزم فکر کنم تو دانش اموز جدید هستی درسته ؟
ات : بلهه من دانش اموز جدید هستم
معاون : خیلی خوب ، حالا کاری داشتی باهام ؟
ات : بله میخواستم بدونم کلاسم کجاست
معاون : اسمت ؟
ات : ات هستم
معاون : وایسا بذار چک کنم
ات : باشه
معاون : اهان پیدات کردم کلاس «&$٪+؟!» هستی
ات : مرسیی
ویو ات : بلاخره کلاسم رو پیدا کردم
ات : رسیدم به کلاسم خیلی اروم وارد کلاس وقتی وارد شدم کل بچه ها زل زده بودن بهم
ویو ات « یا خدا اینا چشونه چرا یجوری رفتار میکنم انگار جن دیدن »
ویو ات : رفتم رو یکی از میز های که خالی بود نشستم
تا معلم وارد شه
معلم : سلام بچه هاا
بچه ها : سلام
معلم ساکتت
امروز یه دانش اموز جدید داریم
معلم : ات ممنون میشم بیای تا خودت رو معرفی کنی
ات : باشه
ات : من ات هستم امیدوارم سالی خوبی رو باهم داشته باشیم
معلم : ات یه صندلی خالی پیدا کن تا بشینی
ات : ام من اونجا میشینه
معلم : نه اونجا جایه کسیه
ات : اهان ، خب امم ...
جونگکوک :میتونی بیای پیشه من بشینی
ات : ...
- ۸۱
- ۳۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط