به قدر کافی زن نبودم

به قدر کافی، زن نبودم...
تا دامن چین دار...
و کفش های پاشنه بلند بپوشم!
و تق تق..
با سر وصدا...
وارد زندگی ات شوم!
کفش های کتانی ام را پوشیدم...
کوله پشتی ام را ...
که از بغض هایم پر شده بود...
برداشتم ...
و آرام و بی صدا ...
از زندگی ات بیرون رفتم!
دیدگاه ها (۱)

میان بازوانت جایم می دهی..حلقه ی عاشقی را تنگ و تنگ تر می کن...

تقدیر من از بند تو آزاد شدن نیست...#فاضل_نظری

در قلبم کسی را پنهان کرده ام...که شنیدن صدایش..طرز نگاه کردن...

حال و روزِ جهان را بیخیالکجای دوست داشتنت بودم ؟

( گناهکار ) ۷۲ part دامنش به دست جیمین بالا زده شد ولی ناباو...

#دوپارتی#هیونجین#درخواستیوقتی شب عروسی... ویو ات وای امروز خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط