هانتر

#هانتر
#پارت ۲
حتی خوده جئون جونگکوک هم فکرش رو نمیکرد از اونجا ؛ برسه به اینجایی که
داخلشه..
*آقا ماشین آمادس
+ جک اومده !؟
* بله منتظرتونن
ته مونده سیگارش رو کنار میزد خاموش کرد و با همون اباهتی که هیچکس
نمیدونست چطور بهش دستیافته از کنار اون مرد رد شد..
یک نگاه .. یک لبخند .. یا شاید یک طعنه هم کافی بود تا ذهنش به دنیای گذشتش
برگرده..!
+ جنازه این دختره جدیده رو چیکار کردی ؟
* با صاحب بار حرف زدم..اولش کمی داد و بیداد کرد ولی با پول راضی شد
+ چقد!؟
* یک ملیون دالر
+ آه..حیف پوالی من نیست که باید بخاطر این هرزه ها حروم شه؟
* ببخشید ولی..اون هرزه ها هرچی هم ک باشند کشته شدن!
جونگکوک نگاه برزخی بهش انداخت و توپید : کسی محبورشون نکرد همخواب من
بشن! حاالهم گمشو
* ب..بخش..
+ کافیه یک کلمه دیگه از + کافیه یک کلمه دیگه از طرفت بشنوم تا..!!
پسررررر
^
+ اوه..جک؟
^ دلم برات تنگ شده بود
+ کی میخوای دست از این بچه بازیهات برداری؟ یکم مردشو!
^ از نظر تو مرد بودن ب اینیه که االن تو هستی!؟
+ نمیخوام دوباره باهات بحثی رو شروع کنم جک تموم کن
جک ! شاید جزو تنها کسایی بود که بعد از اون اتفاق هنوزهم جونگکوک رو
همراهی کرد..هنوز هم از دوستی باهاش پا پس نکشید..
^ امروز چیکاره ای ؟
+ معامله دارم
^ معامله چی ؟
+ دالر و الکل
^ کی قراره ادم شی ؟
+ آدم بودم ولی وقتی آدم باشی نمیتونی هیچ گوهی بخوری ! باید حیوون بشی
^ از حیوون بودنت راضی ای؟
+ از هرچیزی که منو از اون منِ گذشته فاصله بده راضیم!
الرا ویو :
دستی به موهای پریشانش کشید و از روی صورتش کنار زد ...خیلی وقت بود لبخند از لبهاش
پاک شده بود.
" براش غریبه بود..
خیلی وقت بود چیزی به نام " شادی
اون همه جوره مورد حمایت مادرش قرار میگرفت..ولی اون زن به تنهایی نمیتونست دختره زخم
خوردشو ترمیم کنه..
صدای پاهای مادرش رو روی پارکت ها شنید و سرش رو دوباره به زیر پتو برد.
مل: دخترم....؟میدونم بیداری..پاشو دخترکم دوستت اومده
_ بهش بگو بره
مل : تمومش کن چت شده باز ؟ توکه داشتی خوب میشدی..چیشد که بازم شدی همون دختره
افسرده قبل؟
مادرش تمام اینهارو با فریاد میگفت و اون فقط سکوت میکرد..
_ من الرام..شنیدی مامان؟من الرام ! نیمخوام هیچوقت اسم دیگه ای رو بشنوم!
مل : باشه..باشه..ل..الرا جان بیا بیرون یا..یا اینکه بگم بیاد تو
_ بهش بگو بره بعدا میرم دیدنش
مل : الرا..
_ مامان شنیدی چی گفتمممم؟؟؟؟ اینقد سر به سرم نذار
وقتی صدایی نشنید مطمئن شد ک مادرش رفت..
بعد از چند دقیقه در اتاقش باز شد و چهره مادرش نمایان شد..
دیدگاه ها (۳)

#هانتر #پارت #پارت3 بعد از چند دقیقه در اتاقش باز شد و چهره ...

#هانتر #پارت۴نانسی : مینهو توی بار قرار داره _ میامولی اگه ...

#هانتر #پارت ۱گاهی انسان بدنیا اومده تا عوض بشه.. مقصر کی می...

آیدی چنل تلگرامName : 𝗛𝗨𝗡𝗧𝗘𝗥 | هانتر‌_COUPLE : ᴊᴜɴɢᴋᴏᴏᴋ | ʟᴀ...

چندپارتی☆p.2نخواست دردسر درست کنه.آروم گفت:«نه، چیزی نیست.»ج...

🥀 شب دردناک 🥀🥀 فصل ۴ 🥀🥀 پارت ۱۰ 🥀جونگکوک لبخند بی‌حالی روی ...

عشق چیز خوبیه پارت ۴ صبح از خواب بلند شدم یکی که بهش میومد س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط