کامبک افسانه ای
خدا خدا خدا خدایان
خدا خدا خدا خدایان
(هی) این همان چیزی است که شما برای آن آمده اید
خون روی توپ بازی
همه مثل باران می ریزند
(اوه) این لحظه شماست
چشم به منبره بچه
فکر کنم کلیسا تازه باز شده
و آنها در حال ستایش تو هستند، لا لا لا
اسمت را با صدای بلند فریاد بزن
یک قدم دیگر، تو اکنون جاودانه ای، زیرا
یک بار خدا را بازی می کنی
یک بار خدا را بازی می کنی
آنها یکی یکی فرو می ریزند
سپس ما سوار خورشید می شویم، گویی روزی است که پادشاهی من آمده است
عزیزم، ما هستیم
خدا خدا خدا خدایان
آره، ما هستیم
خدا خدا خدا خدایان
ای، به نمایش بزرگ خوش آمدید
بعد روی نردبان
آیا نام شما در خروار است؟
کوتاه، کوتاه، لحظه ای کوتاه سکوت
دختر بد از خواب بیدار شد و خشونت را انتخاب کرد
و آنها در حال ستایش من هستند، لا لا لا
اسمم را با صدای بلند فریاد بزن
به همین دلیل است که ما اکنون جاودانه هستیم، زیرا
یک بار خدا را بازی می کنی
یک بار خدا را بازی می کنی
آنها یکی یکی فرو می ریزند (یکی یکی)
سپس ما سوار خورشید می شویم، گویی روزی است که پادشاهی من آمده است
عزیزم، ما هستیم
خدا خدا خدا خدایان
اوه، بله، ما هستیم
خدا خدا خدا خدایان
من روی زانو هستم
برای سربلندی دعا کنید
آیا کسی این داستان فقیر را خواهد خواند؟
من نمی توانم دوباره خودم را گم کنم
کمکم کن این قلب را بالا ببرم
قلب، نشکن
یک بار خدا را بازی می کنی
یک بار خدا را بازی می کنی
آنها یکی یکی فرو می ریزند (یکی یکی)
سپس ما سوار خورشید می شویم، گویی روزی است که پادشاهی من آمده است
یک بار خدا را بازی می کنی
یک بار خدا را بازی می کنی
آنها یکی یکی فرو می ریزند
سپس ما سوار خورشید می شویم، گویی روزی است که پادشاهی من آمده است
عزیزم، ما هستیم
خدا خدا خدا خدایان
اوه، آره، ما (خدایان) هستیم
خدا خدا خدا خدایان
خدا خدا خدا خدایان
اوه، آره، ما (خدایان) هستیم
خدا خدا خدا خدایان
وقتی بازی کردی-
🌚🏹
#تا وقتی اینجا نباشی درخشش حس نمیکنی
#کمپانی#کمپانی_افسانه_ها
خدا خدا خدا خدایان
(هی) این همان چیزی است که شما برای آن آمده اید
خون روی توپ بازی
همه مثل باران می ریزند
(اوه) این لحظه شماست
چشم به منبره بچه
فکر کنم کلیسا تازه باز شده
و آنها در حال ستایش تو هستند، لا لا لا
اسمت را با صدای بلند فریاد بزن
یک قدم دیگر، تو اکنون جاودانه ای، زیرا
یک بار خدا را بازی می کنی
یک بار خدا را بازی می کنی
آنها یکی یکی فرو می ریزند
سپس ما سوار خورشید می شویم، گویی روزی است که پادشاهی من آمده است
عزیزم، ما هستیم
خدا خدا خدا خدایان
آره، ما هستیم
خدا خدا خدا خدایان
ای، به نمایش بزرگ خوش آمدید
بعد روی نردبان
آیا نام شما در خروار است؟
کوتاه، کوتاه، لحظه ای کوتاه سکوت
دختر بد از خواب بیدار شد و خشونت را انتخاب کرد
و آنها در حال ستایش من هستند، لا لا لا
اسمم را با صدای بلند فریاد بزن
به همین دلیل است که ما اکنون جاودانه هستیم، زیرا
یک بار خدا را بازی می کنی
یک بار خدا را بازی می کنی
آنها یکی یکی فرو می ریزند (یکی یکی)
سپس ما سوار خورشید می شویم، گویی روزی است که پادشاهی من آمده است
عزیزم، ما هستیم
خدا خدا خدا خدایان
اوه، بله، ما هستیم
خدا خدا خدا خدایان
من روی زانو هستم
برای سربلندی دعا کنید
آیا کسی این داستان فقیر را خواهد خواند؟
من نمی توانم دوباره خودم را گم کنم
کمکم کن این قلب را بالا ببرم
قلب، نشکن
یک بار خدا را بازی می کنی
یک بار خدا را بازی می کنی
آنها یکی یکی فرو می ریزند (یکی یکی)
سپس ما سوار خورشید می شویم، گویی روزی است که پادشاهی من آمده است
یک بار خدا را بازی می کنی
یک بار خدا را بازی می کنی
آنها یکی یکی فرو می ریزند
سپس ما سوار خورشید می شویم، گویی روزی است که پادشاهی من آمده است
عزیزم، ما هستیم
خدا خدا خدا خدایان
اوه، آره، ما (خدایان) هستیم
خدا خدا خدا خدایان
خدا خدا خدا خدایان
اوه، آره، ما (خدایان) هستیم
خدا خدا خدا خدایان
وقتی بازی کردی-
🌚🏹
#تا وقتی اینجا نباشی درخشش حس نمیکنی
#کمپانی#کمپانی_افسانه_ها
۶.۰k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.