بابای صورتی همراه با عشق سفید

بابای صورتی همراه با عشق سفید
پارت ۲۳
کنار ساحل . یا توی جنگل متروک قرارگاهشون باید یکی از اینها باشه .
این جمله رو سانزو در حالی که روی صندلی کنار کوکو مینشست گفت ...
کوکو داشت جنگل های متروک رو بررسی میکرد
سانزو : اول بندر هارو بررسی کن .
کوکو : باشه ولی چرا ؟
سانزو : چون اون معتقده توی شلوغی بهتر میشه پنهان شد .
کوکو : اوهوم .... سانزو امممم میخوام یه سوال ازت بپرسم ؟
سانزو : چی ؟
کوکو : اینکه دختر داشته باشی چه حسی داره ؟
سانزو : وقتی دختر داشته باشی ... دیگه چیزای دیگه مثل کشتن و مواد و شکنجه دیگه معنایی نداره . چون باید تمام وقت و عشقت رو صرف اون کنی . خب ... دردسرهای خودش رو هم داره دیگه ... ولی دردسرهاشم شیرینه .
کوکو : اوهوم ... ممنون که جواب سوالم رو دادی ...
سانزو : مهربون شدی ...؟
کوکو : واقعا ...؟
سانزو : اره
کوکو : شاید چون مقرشون رو پیدا کردم ...
سانزو : کوکو رو بغل میکنه * الحق که هکر بونتنی ...
کوکو : لبخند * باش فقط موهام رو نکش ...
اون طرف قضیه ا.ت :
زن میاد تو ...
هنوز ساعد دست ا.ت به خاطر اون خراشیدگی ها درد داشت ولی خونش بند اومده بود .
زن میاد نزدیک ا.ت میشه ...
به صورت ا.ت نگا میکنه
به چشماش زل میزنه و زیر چشماش رو با انگشت شصتش نوازش میکنه . چشمای بی حسش یه جسی تو خودش داشت مثل غم ...
دیدگاه ها (۱۰)

برای طرفداران بابای صورتی همراه با عشق سفید به نظرتون اون زن...

ادیتای جدیدمادیت های دیگه از کی باشه بی تی اس و انیمه قبول م...

بابای صورتی همراه با عشق سفیدپارت ۲۲ فک کنم بعد از سالها گشا...

یه سوال لز کسی که گزارش کرده به تبریک عید منم حسودیت میشه یع...

اگه با هم دعوا کنید و از خونه بزنید بیرون

سناریو سانزو

ادامه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط