شرم همی آیدم ز حاصل خویش
اللّهُمَّ بِعِزَّتِكَ لي في كُلِّ الاَْحْوالِ رَؤُفاً،
خدايا!با من در همه احوال مهرورز
ناگزیر از سفرم، بی سر و سامان چون باد
به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد
کوچ تا چند؟! مگر میشود از خویش گریخت
بال تنها غم غربت به پرستوها داد
اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیست
غربت آن است که یاران ببرندت از یاد
چشم بیهوده به آیینه شدن اندوختهای
اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد
#فاضل_نظری
خدايا!با من در همه احوال مهرورز
ناگزیر از سفرم، بی سر و سامان چون باد
به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد
کوچ تا چند؟! مگر میشود از خویش گریخت
بال تنها غم غربت به پرستوها داد
اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیست
غربت آن است که یاران ببرندت از یاد
چشم بیهوده به آیینه شدن اندوختهای
اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد
#فاضل_نظری
۶.۳k
۲۴ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.