محبوب من


محبوب من!
اگر در زندگی‌ِ من نبودی
بانویی چون تو را خلق می‌کردم
که قامت‌اش چون شمشیر، زیبا و کشیده
و چشمان‌اش چون آسمانِ تابستان، زلال باشد

صورت‌اش را روی برگ درختان نقش می‌زدم
و صدایش را بر برگ درختان
حک می‌کردم
موهایش را کشت‌زاری از ریحان،
کمرگاه‌اش را از شعر،
و لب و دهان‌اش را جامی عطرآگین
می‌ساختم
و دستان‌اش را،
چونان کبوتری که آب‌ را نوازش می‌کند
و ترسی از غرق شدن ندارد.

تمام‌ طول شب را بیدار می‌ماندم
تا لرزش گردن‌بند و موسیقی گوش‌واره‌اش را ترسیم کنم

اگر در لوح سرنوشت‌ام نبودی
تو را به گونه‌ای [چنین] می‌آفریدم:
تکه‌ای از ماه را قرض می‌گرفتم،
مشتی صدفِ دریا و روشنای سحر
دریا، مسافران و سفر را وام می‌گرفتم
ابر را برای چشمان‌ات می‌‌کشیدم
و با باران می‌رقصیدم

اگر در واقعیت نبودی،‌
ماه‌ها و ماه‌ها به پیشانی بلند
لب‌های کشیده‌ات و انگشتان‌ات می‌پرداختم

محبوب من!
بانویی چون تو را می‌کشیدم بلور دست!
و در میان مژگان‌اش دو ستاره‌ی درخشان می‌‌نشاندم

اما محبوب من!
چه کسی به‌سان توست؟
کجا خواهد بود؟ کجا...؟ کجا...؟

#نزار_قبانی
دیدگاه ها (۲)

زن زیباست... و زیباتر از او جای پای اوست ...

ﺧﻮﺷﺎ ﻣٖﺮﻏﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﻨﺞ ﻗﻔﺲ ﺑﺎ ﻳﺎﺩ ﺻﻴّﺎﺩﺵ ﭼﻨﺎﻥ ﺧﺮﺳﻨﺪ ﺑـﻨـﺸـﻴـﻨـ...

.در حال دوست داشتن تواممثل...چادر نماز بی بی،به عبادتش!مثل.....

«شب» را دوست دارم برایِغَرق شدن درآغوش تویی کهقَشنگ ترین شَب...

رز وحشی پارت۵ { پنج ماه بعد} ات...الان پنج ماه که از ما جرای...

در جست و جوی حقیقت(پارت25 بخش 1)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط