ویو ات
ویو ات
خجالت بکش دیگه بزرگ شدب عین اون موقعه بچه کبودی که اون شب
خب اون شب
بگیر بخوابباا
ویو ته
بیدار شدمبرماب بخورمکه ات رو تخت نشسته اشو بقل کرده بود و سرشو بینپاش گزاشته بود
ته: چته
ات: چی ها اها از خواب پریدم
ته: چرا چریدی
ات: از صدای باد که ب درختا میخوره بدممیاد
ته: مگه بچه ایی
ات: نمیدونم در روزای عادی این طوری نمیترسم
ته: پس الانچتهه
ات: فککنم دارو ها گیجمکرده
ته: خب الان باید چیکارت کنم
ات: نمد میخوابمسعی میکنم
ته:حله
وی ته بد از خووبیدن ات
خب این الان خوابید
دقیقا وقتی کهه رید تو خوابمممم
بزنم لحش کنم
یا بیدارش کنم
ولش کن
یدفعه رو ب من چرخید
نوری که از پنجره( نور ماه
ب صورتش خورده بود
و موهای بلندی که رو شونش افتاده بود
واقعا قشنگ بود
وی ته
نمیدونم چرا وقتی میخوابه انقدر ازش تعریف میکنم
خب معلومه دیگه چون
چون دو
چون خوشگله خب تعریفم داره
ولی کاشکی یکممم اخلاق داش
ولی اون موقعه که با میخ تو پاش باز دیوونه بازی جلو بونا در میاورد
خیلی گااد بود
بخودم امد دیدم رو ب رو صورتشم و نزدیکش
هعی کی انقدر نزدیکش شدم ۰
ازش دور شدم و ب سقف خیره شدم
خب
اون الان خوابه اگه
اگه بوسش کنممیفهمه؟
ن فک نکنم
اخهوچرا میخوای این کارو بکنی اصلا
بر گشتم سمتش
خب لابد ارزششو داره یبار امتحان کنم
نزدیکش شدمو
لب بالاشو بین لبام گزاشتم که چشای پر از اشکشو باز کرد
خجالت بکش دیگه بزرگ شدب عین اون موقعه بچه کبودی که اون شب
خب اون شب
بگیر بخوابباا
ویو ته
بیدار شدمبرماب بخورمکه ات رو تخت نشسته اشو بقل کرده بود و سرشو بینپاش گزاشته بود
ته: چته
ات: چی ها اها از خواب پریدم
ته: چرا چریدی
ات: از صدای باد که ب درختا میخوره بدممیاد
ته: مگه بچه ایی
ات: نمیدونم در روزای عادی این طوری نمیترسم
ته: پس الانچتهه
ات: فککنم دارو ها گیجمکرده
ته: خب الان باید چیکارت کنم
ات: نمد میخوابمسعی میکنم
ته:حله
وی ته بد از خووبیدن ات
خب این الان خوابید
دقیقا وقتی کهه رید تو خوابمممم
بزنم لحش کنم
یا بیدارش کنم
ولش کن
یدفعه رو ب من چرخید
نوری که از پنجره( نور ماه
ب صورتش خورده بود
و موهای بلندی که رو شونش افتاده بود
واقعا قشنگ بود
وی ته
نمیدونم چرا وقتی میخوابه انقدر ازش تعریف میکنم
خب معلومه دیگه چون
چون دو
چون خوشگله خب تعریفم داره
ولی کاشکی یکممم اخلاق داش
ولی اون موقعه که با میخ تو پاش باز دیوونه بازی جلو بونا در میاورد
خیلی گااد بود
بخودم امد دیدم رو ب رو صورتشم و نزدیکش
هعی کی انقدر نزدیکش شدم ۰
ازش دور شدم و ب سقف خیره شدم
خب
اون الان خوابه اگه
اگه بوسش کنممیفهمه؟
ن فک نکنم
اخهوچرا میخوای این کارو بکنی اصلا
بر گشتم سمتش
خب لابد ارزششو داره یبار امتحان کنم
نزدیکش شدمو
لب بالاشو بین لبام گزاشتم که چشای پر از اشکشو باز کرد
۱۰.۳k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.