کیمیاگر p22
کیمیاگر p22
جیمین: یعنی بچه هام کی به دنیا میان؟
یونگی: الان گفت دیگه!
جیمین: راستی چرا من درد داشتم؟ من که دیشب تو بغل وی خوابیدم.
ته: چون این انقباض یا درد و لگد بچه هامونه.
جیمین: 🤣🤣🤣
یونگی و ته: چته؟
جیمین: هی.هیچی...خخخخ...من ۵ ماهمه ولی...هه هه...به لگد هاشون عادت نکردم...عرررررر.
ته: عجب ماد نمونه ای...ای جان ای جان..
جیمین: هیییییییین
یونگی: یا حاج پشم دین گوزووووو..
ته: عههه چته کر شدم!
یونگی: جیمین چقدر زور دستت زیاده.
جیمین: معذرت میخوام هیونگ...یهو یکیشون محک لگد زد..منم هنوز عادت نکردم:)
یونگی: من میخوام ببینم بچه چطوری لگد میزنه.
جیمین: دستت و بزار اینجا.
جیمین دست یونگی و رو گرفت و گذاشت زیر شکمش.
یونگی: اییییی جااااااااااااااااااااااااااانن (داد)
ته: یا حاج پشم دین گوزووووو.
جیمین: هه هه...تجربه اول دایی شدن.
ته: دایی مناطق محروم.
جیمین: هییین نچ نچ به داداشم اینجوری نگو.
یونگی: جیین حالا دد هم داره؟
جیمین: آممم بعضی مواقع آره...میخوای وقتی که دردم گرفت زنگ بزنم بهت؟
یونگی: میشه؟
جیمین: چرا که نه...به هرحال تو دایی بچه هایی.
ته: یه دقیقه وایسید...اون ویلای هوسوک هم مطبه دیگه!
یونگی و جیمین: اوهوم.
ته: پی چرا میگه ویلا؟
یونگی: چون که اول ویلاش بود ولی بعد یه طبقه و کرد کاملا مثل بیمارستان.. الان بیمارستان ویلاییه
جین: تا اون دوتا بجه رو خودم وقتش نشده به دنیا نیاووردم بیاین صبحونه.
ته و جیمین و یونگی: 👨🦯
جیمین: یعنی بچه هام کی به دنیا میان؟
یونگی: الان گفت دیگه!
جیمین: راستی چرا من درد داشتم؟ من که دیشب تو بغل وی خوابیدم.
ته: چون این انقباض یا درد و لگد بچه هامونه.
جیمین: 🤣🤣🤣
یونگی و ته: چته؟
جیمین: هی.هیچی...خخخخ...من ۵ ماهمه ولی...هه هه...به لگد هاشون عادت نکردم...عرررررر.
ته: عجب ماد نمونه ای...ای جان ای جان..
جیمین: هیییییییین
یونگی: یا حاج پشم دین گوزووووو..
ته: عههه چته کر شدم!
یونگی: جیمین چقدر زور دستت زیاده.
جیمین: معذرت میخوام هیونگ...یهو یکیشون محک لگد زد..منم هنوز عادت نکردم:)
یونگی: من میخوام ببینم بچه چطوری لگد میزنه.
جیمین: دستت و بزار اینجا.
جیمین دست یونگی و رو گرفت و گذاشت زیر شکمش.
یونگی: اییییی جااااااااااااااااااااااااااانن (داد)
ته: یا حاج پشم دین گوزووووو.
جیمین: هه هه...تجربه اول دایی شدن.
ته: دایی مناطق محروم.
جیمین: هییین نچ نچ به داداشم اینجوری نگو.
یونگی: جیین حالا دد هم داره؟
جیمین: آممم بعضی مواقع آره...میخوای وقتی که دردم گرفت زنگ بزنم بهت؟
یونگی: میشه؟
جیمین: چرا که نه...به هرحال تو دایی بچه هایی.
ته: یه دقیقه وایسید...اون ویلای هوسوک هم مطبه دیگه!
یونگی و جیمین: اوهوم.
ته: پی چرا میگه ویلا؟
یونگی: چون که اول ویلاش بود ولی بعد یه طبقه و کرد کاملا مثل بیمارستان.. الان بیمارستان ویلاییه
جین: تا اون دوتا بجه رو خودم وقتش نشده به دنیا نیاووردم بیاین صبحونه.
ته و جیمین و یونگی: 👨🦯
۳.۴k
۲۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.