رمان شوتو
رمان شوتو
پارت 6
وقتی چشامو باز کردم خودمو روی یه تخت داخل یه اتاق دیدم
یه دفعه یه صدا اومد که میگفت: بلاخره بیدار شدی تو چرا اینقدر می خوابی؟
سرمو بر گردوندمو دیدم شوتو دقیقا کنارم دراز کشیده تا خواستم یه چیزی بگم دستشو گذاشت روی دهنمو گفت ساکت باش بچه گربه هام خوابن
پارت 6
وقتی چشامو باز کردم خودمو روی یه تخت داخل یه اتاق دیدم
یه دفعه یه صدا اومد که میگفت: بلاخره بیدار شدی تو چرا اینقدر می خوابی؟
سرمو بر گردوندمو دیدم شوتو دقیقا کنارم دراز کشیده تا خواستم یه چیزی بگم دستشو گذاشت روی دهنمو گفت ساکت باش بچه گربه هام خوابن
۳.۷k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.