رمان شوتو
رمان شوتو
پارت 5
که ناگهان یه چاقو روی زمین افتاد و تو زمین رفت
ایزاوا سنسه بالا پرید و ناگهان شخصی را گرفت و گفت: تو همون فراریه هه از زندانی؟
تا به خودم اومدم دیدم هنوزم روی شوتو عم
بیشتر از قبل سرخ شدم و زود از روش پا شدم توی اتوبوس هم چون جایی نبود کنار من نشست
ومن قرمز قرمز شدم وای چقدر نزدیکمه
شوتو بهم نگاه کرد و گفت: گفت چیشده؟ چرا اینقدر قرمزی؟ طب داری؟
بعد دستش رو رویه پیشونیم گذاشت
من هم که خیلی خجالت کشیده بودم یه دفعه بیهوش شدم و روی زمین افتادم
پارت 5
که ناگهان یه چاقو روی زمین افتاد و تو زمین رفت
ایزاوا سنسه بالا پرید و ناگهان شخصی را گرفت و گفت: تو همون فراریه هه از زندانی؟
تا به خودم اومدم دیدم هنوزم روی شوتو عم
بیشتر از قبل سرخ شدم و زود از روش پا شدم توی اتوبوس هم چون جایی نبود کنار من نشست
ومن قرمز قرمز شدم وای چقدر نزدیکمه
شوتو بهم نگاه کرد و گفت: گفت چیشده؟ چرا اینقدر قرمزی؟ طب داری؟
بعد دستش رو رویه پیشونیم گذاشت
من هم که خیلی خجالت کشیده بودم یه دفعه بیهوش شدم و روی زمین افتادم
۲.۶k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.