امروز اتفاقی بعد مدتها سوار BRT شدم

امروز اتفاقی بعد مدتها سوار BRT شدم ؛
شلوغ بود ؛ چند ایستگاه که گذشت خلوت شد ماشین ؛ و تعداد صندلی های خالی زیاد شد ؛ تو یکی از ایستگاها این دو نفر مامورای عزیز شهرداری اومدن بالا ؛ با کمال تعجب نشستن روی زمین و روی صندلی ها نشستن ؛ وقتی ازشون سوال کردم چرا رو صندلی نمی شینید ؛ گفتن ؛ لباسامون کثیفه درست نیست ؛ تو کل مسیر من و بقیه مسافرا اصرار می کردیم که بشینن روی صندلی اما قبول نمی کردن ؛ اونجا بود که فهمیدم شعور و شخصیت هیچ ربطی به شغل و جایگاه توی اجتماع نداره ؛ اونجا بود که فهمیدم چقد کم داریم از این آدما تو کشورمون..!
دیدگاه ها (۱۰)

خاطره ای درباره بازیگر قدیمی فروزان از امیر امینی خبر فوت خا...

ﺁن ها ﮐﻪ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ ، ﻭﻃﻦﻓﺮﻭﺵ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ!ﺁﻥﻫﺎ ﮐﻪ ﻣﯽﻣﺎﻧﻨﺪ ، ﻋﻘﺐ ﻣﺎﻧﺪﻩ...

طنزی درمورد کردها:»گیبودوس« یک منتقد و طنز نویس معروف فرانسو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط