مادر کاسه بدست،درمیان کوچه ها درفکر بازگشت یَل خویش است...اما نمیداند او سالهاست که آسمانی شده واکنون به وصال معشوق خودپای در صحرای دمشق میگذارداما مادر همچنان زمزمه میکند:تو را من چشم درراهم...