اغوشاستاد

#اغوش_استاد🌙
#پارت12

بابهت بهم نگاه کردوگفت:

_کی...کجا؟

_توتونل گفت جیغ نزن منم لج کردم بیشتر جیغ زدم لباموبوسیدوگفت بایداینطوری خفت کرد

بادهن بازبه لبام وچشمام نگاه می کردودوباره گفت:

_چیکارکرد؟

_بوسید

_کوش؟

_نمیدونم من حتی صورتشم ندیدم تاریک بود

_باورم نمیشه...توهم هیچ نگفتی خر؟

_من هنگ کرده بودم چی بگم

باحرص محکم زدتوسرم وگفت:

_خاک توسرت

خندیدم وباشیطنت گفتم:

_غزل ازحق نگذریم...لبای قلوه ای داشت...بوی ادکلن تلخش روهنوزحس میکنم

غزل خندیدگفت:

_ازدست رفتی...عاشق شدی رفت...حالااین این اقای تاریک وازکجابیاریم برات

حرصی نگاهش کردم که خندشوقورت دادونگاهش وازم گرفت ونتونست دوباره زدزیرخنده؛

هرکس ازکنارمون ردمی شدفکرمیکرددیوونی چیزی هستیم

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
‌‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎
دیدگاه ها (۰)

#اغوش_استاد🌙#پارت13یک ماه ازبودنم توخونه خودم می گذشت وفقط ب...

#اغوش_استاد🌙#پارت14صبح باسروصدا ازخواب پریدم وسریع باترس به ...

#اغوش_استاد🌙#پارت11ماشین وپارک ودوتایی رفتیم سمت شهربازی وبل...

#اغوش_استاد🌙#پارت10باصدای بلندخندیدم وافتادم دنبالش که سریع ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط