بانوی من
بانوی من
اگر دست من بود
سالی برای تو میساختم
که روزهایش را
هرطور دلت خواست کنار هم بچینی
به هفتههایش تکیه بدهی
و آفتاب بگیری!
و هرطور دلت خواست
بر ساحل ماههای آن بدوی
بانوی من
اگر دست من بود
برایت پایتختی
در گوشهی زمان میساختم
که ساعتهای شنی و خورشیدی
در آن کار نکنند
مگر آنگاه که
دستهای کوچک تو
در دستان من آرمیدهاند 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃
اگر دست من بود
سالی برای تو میساختم
که روزهایش را
هرطور دلت خواست کنار هم بچینی
به هفتههایش تکیه بدهی
و آفتاب بگیری!
و هرطور دلت خواست
بر ساحل ماههای آن بدوی
بانوی من
اگر دست من بود
برایت پایتختی
در گوشهی زمان میساختم
که ساعتهای شنی و خورشیدی
در آن کار نکنند
مگر آنگاه که
دستهای کوچک تو
در دستان من آرمیدهاند 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃 🌺 🍃
۳۸۱
۲۵ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.