یک روز من هم باید دختری داشته باشم. یک دختر که دستش را بگ
یک روز من هم باید دختری داشته باشم. یک دختر که دستش را بگیرم ببرم پارک و او مثل بچه گی های مادرش روی شیب سرسره بالا برود و بعد که حسابی پیرش در آمد سر بخورد پایین. یک دختر که برای موهایش پاپیون های خال خالی بخرم و وقت خوردن بستنی دهانش را پاک کنم. یک دختر که از من بت نسازد و فکر نکند من یگانه جهانم. مرا ببینید با همه ضعف ها و قوت هایم. یک دختر که میراث شومم را به او منتقل نکنم و سهم او از خنده ها و روزهای روشن هزاران بار بیشتر از من باشد. یک دختر که وقت عاشقیتش مرا بنشاند روی تخت در اتاقش را ببندد و عکس او را توی موبایلش نشانم دهد. یک دختر که با تمام وجود عاشقی کند. از زنانگی اش لذت ببرد و اجازه ندهد کسی، حالا هر کس که می خواهد باشد روزهای او را تاریک و تیره کند. یک دختر که بعدها بنشینیم و با هم چیزکی بخوریم و حرف ها بزنیم از روزهای رفته. یک روزی اگر دنیا برمدار موافق بگردد می داند که من سهم یک دختر را از او طلب دارم...♥️
۵.۳k
۱۹ آذر ۱۳۹۹