چشمانتبارها خواستم توصیفشان کنم
چشمانت؛بارها خواستم توصیفشان کنم...
اما،اما چطور؟!
چشمانت شبی بی رحم است و تاریک؟یا اقیانوسی که مرا در خود غرق میکند؟
نمیدانم،...فقد میدانم وقتی به آنها نگاه میکنم دیگر هیچکس را نمیشناسم...
حتی صاحب آن چشم ها را!
فقد این را میدانم، من متعلق به آن چشمها؛و آن چشمها متعلق به من نیست.
اما،اما چطور؟!
چشمانت شبی بی رحم است و تاریک؟یا اقیانوسی که مرا در خود غرق میکند؟
نمیدانم،...فقد میدانم وقتی به آنها نگاه میکنم دیگر هیچکس را نمیشناسم...
حتی صاحب آن چشم ها را!
فقد این را میدانم، من متعلق به آن چشمها؛و آن چشمها متعلق به من نیست.
- ۱.۵k
- ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط