p6
رفتم تو اتاق کوک خوابیده بود و بالا تنش لخت بود اما این دیگه برامن و خودش عادی شده رفتم یه لیوان اب یخ برداشتم رختم روش
کوک: خفت میکنممم
افتاد دنبالم منم فرار میکردم که یدفعه در اتاق نامجون باز شد اومد بیرون که افتادم روش لبامون خورد بهم
زود از روش بلند شدم
کوک: اووو
ات و نامجون: مرض
ات: ببخ... شید حوا... یم.... نبود
نامجون: اشکا.. لی... نداره
زود رفتم تو اتاقم اخه چراا من؟ چرا این دو روز انقدر با نامجون.... عرررر خدایا منو سنگ کننن
دیدم جونگکوک اومد تو
کوک: سلااام
ات: اگه یه کلمه در باره ی چیزی مه اونجا دیدی به کسی بگی به هفتاد روش سامورایی جرت میدم
کوک: باااوووشه
ات: و در ضمن هنوز لباس نپوشیدی
کوک: عه راست میگی الان میرم بپوشم
ات: هعی خدایااا
نامجون ویو
لبامون که بهم خورد حس عجیبی پیدا کردم قلبم تند میزد خدایااا
ات ویو
(بعد از صبحونه)
رفتم تو حیاط نشسته بودم رو تاب که یکی از پشت هولم داد
ات: بمیری مگه مرض داریی
کوک: تلافی صبحو کردم
ات: اگگگ
جین: بچهاا
ات و کوک: بله
جین: بیاین
رفتیم پیش عمو که دیدیم یه سگ پیششه
ات: واااییی چه خوشگلههه
کوک: این سگ از کی اینجاست؟
جین: صبح... اینو برای شما خریدم سرش دعوا نکنیین
ات: عمو ما که هیچوقت دعوا نمیکنیم
جین: اره مشخصه... به جیمین و تهیونگم بگین بیان
ات: کوک تو برو من میخوام پیش لین بمونم
کوک: اگگ باسه
ات: اسمش چیه؟
جین: خودتون هر اسمی میخواین بزارین
ات: اونا بی سلیقن خودم میزارم
جین: خنده... باشه
جیمین و تهیونگ و کوک اومدن
جیمین: چه بامزستتت
تهیونگ: اسمشو...
ات: خودم میزارممم
کوک و ته: چرا تو؟
ات: چون شما بی سلیقه این
جیمین: خودت بی سلیقه ای
ات: نخیر... اصلا عمو بگو من بی سلیقم یا اینااا؟
جین: ات با سلیقه تره
ات: دیدی بسووز
کوک:عه چرا این بیشتررر
ته: انصاااف نییست
جین: اصلا با هم به توافق برسین من کاری ندارم
عمو رفت
ات: خب اسمشو چی بزاریم؟
کوک: بم
جیمین: اره خوبه
ته: اگه بانو تایید کنه خوبه
ات: باسه قشنگه... پس اسمش شد بم
ات: بم بیا پیش مامان
گوک: کی مامان شدی؟
ات: همین الان
سگه دنبالم میکرد منم میدویبدم
جیمین: سگ، بیا اینجا دنبال اون هول نرو
ات: هول خودتییی... این سگ اسم داره
بم دنبالمون مبکرد و ماهم میدوییدیم که بعد از چند ساعت عین چی عرق کرده بودیم و خسته شدیم اومدیم تو
جیهوپ: چه عجب بالاخره اومدین
یونگی: انگار خیلی خوش گذشته
ات: ارههع خیلی خوشگذشت ته با صورت خورد زمین
ته: خفه خودتم نزدیک بود بیفتی
ات: نخیر
همه: خنده
یونگی: باسه حالا برین دوش بگیرین شب میخوایم بریم مهمونی
ات: اوکی
ادامه دارد
پارت بعد فردا صبح میزارم
کوک: خفت میکنممم
افتاد دنبالم منم فرار میکردم که یدفعه در اتاق نامجون باز شد اومد بیرون که افتادم روش لبامون خورد بهم
زود از روش بلند شدم
کوک: اووو
ات و نامجون: مرض
ات: ببخ... شید حوا... یم.... نبود
نامجون: اشکا.. لی... نداره
زود رفتم تو اتاقم اخه چراا من؟ چرا این دو روز انقدر با نامجون.... عرررر خدایا منو سنگ کننن
دیدم جونگکوک اومد تو
کوک: سلااام
ات: اگه یه کلمه در باره ی چیزی مه اونجا دیدی به کسی بگی به هفتاد روش سامورایی جرت میدم
کوک: باااوووشه
ات: و در ضمن هنوز لباس نپوشیدی
کوک: عه راست میگی الان میرم بپوشم
ات: هعی خدایااا
نامجون ویو
لبامون که بهم خورد حس عجیبی پیدا کردم قلبم تند میزد خدایااا
ات ویو
(بعد از صبحونه)
رفتم تو حیاط نشسته بودم رو تاب که یکی از پشت هولم داد
ات: بمیری مگه مرض داریی
کوک: تلافی صبحو کردم
ات: اگگگ
جین: بچهاا
ات و کوک: بله
جین: بیاین
رفتیم پیش عمو که دیدیم یه سگ پیششه
ات: واااییی چه خوشگلههه
کوک: این سگ از کی اینجاست؟
جین: صبح... اینو برای شما خریدم سرش دعوا نکنیین
ات: عمو ما که هیچوقت دعوا نمیکنیم
جین: اره مشخصه... به جیمین و تهیونگم بگین بیان
ات: کوک تو برو من میخوام پیش لین بمونم
کوک: اگگ باسه
ات: اسمش چیه؟
جین: خودتون هر اسمی میخواین بزارین
ات: اونا بی سلیقن خودم میزارم
جین: خنده... باشه
جیمین و تهیونگ و کوک اومدن
جیمین: چه بامزستتت
تهیونگ: اسمشو...
ات: خودم میزارممم
کوک و ته: چرا تو؟
ات: چون شما بی سلیقه این
جیمین: خودت بی سلیقه ای
ات: نخیر... اصلا عمو بگو من بی سلیقم یا اینااا؟
جین: ات با سلیقه تره
ات: دیدی بسووز
کوک:عه چرا این بیشتررر
ته: انصاااف نییست
جین: اصلا با هم به توافق برسین من کاری ندارم
عمو رفت
ات: خب اسمشو چی بزاریم؟
کوک: بم
جیمین: اره خوبه
ته: اگه بانو تایید کنه خوبه
ات: باسه قشنگه... پس اسمش شد بم
ات: بم بیا پیش مامان
گوک: کی مامان شدی؟
ات: همین الان
سگه دنبالم میکرد منم میدویبدم
جیمین: سگ، بیا اینجا دنبال اون هول نرو
ات: هول خودتییی... این سگ اسم داره
بم دنبالمون مبکرد و ماهم میدوییدیم که بعد از چند ساعت عین چی عرق کرده بودیم و خسته شدیم اومدیم تو
جیهوپ: چه عجب بالاخره اومدین
یونگی: انگار خیلی خوش گذشته
ات: ارههع خیلی خوشگذشت ته با صورت خورد زمین
ته: خفه خودتم نزدیک بود بیفتی
ات: نخیر
همه: خنده
یونگی: باسه حالا برین دوش بگیرین شب میخوایم بریم مهمونی
ات: اوکی
ادامه دارد
پارت بعد فردا صبح میزارم
۱۸.۰k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.