وقتی خواهرش بودی

وقتی خواهرش بودی
پارت ۳

شوگا : برگام کسی جرأت نداره با ما اینجوری حرف بزنه
جونگ کوک:از یه دختر کتک خوردی
تهیونگ: بعداً یه درسی بهش میدم
که مرغای اسمون به حالش گریه کنند
جین: بزار بعد اردو
تهیونگ: اوکی
پرش زمانی به اردو
ویو ا.ت
امروز اردو بود
من یه ادیتور پیشرفته
و یه هکر حرفه‌ای واسه
بزرگترین مافیا ها کار کردم
الان فعال واسه هیچکس کار نمی کنم
رفتم وسایلم رو جمع کردم
رفتم از اوما و بابا خداحافظی کردم
دیدم میرا وایساده رفتم زدم پس کله اش
بعد رفتیم نشستیم
پرش زمانی به جنگل
رسیدیم منو میرا پیش همیم
شب تصمیم گرفتم برم جنگل
به میرا گفتم گفت نمیاد
منم رفتم
ویو تهیونگ
با جونگ کوک تصمیم گرفتیم
بریم جنگل
داشتیم می‌رفتیم
دیدیم بزرگترین مافیا
اونجاست
ویو ا.ت
داشتم میرفتم که دیدم بزرگترین مافیا اونجاست
اونم تهیونگ و کوک
بود یلحظه رفتم تو شک
اخه بزرگترین مافیا دنبال منه
دستام رو بردم بالا
تهیونگ ما هم دستام بردیم بالا
دیدم خواستند برن سمت ما که دیدم
ا.ت:تو یه احمقی تازه کوچکترین مافیا
دیدم کانگ سرخ شد
دیدم دستور داد برن سمت
ا.ت قبل اینکه برن
دیدم ا.ت
یه تفنگ دروار شلیک کرد دیدم با حرکات رزمیش همرو لت پار کرد




اگه لایک کنید
فردا شب پارت ۴ میزارم