تا کی کنی به گریه، طلب آرزویِ دل؟
تا کی کنی به گریه، طلب آرزویِ دل؟
ای دیده پیشِ خلق مریز آبرویِ دل
دل آرزویِ خونِ جگر کرد بیلبت
چندان گریستم که نماند آرزویِ دل
یا رب به دامنش ننشیند غبارِ غم
آنکس که رُفت گردِ ملالم ز رویِ دل
آلوده مردنش مپسند و شهید کن
کز خون به آبِ تیغ دهم شستشویِ دل
تا چون پیاله ، دیده نباشد ز خون تهی
عشقت مرا چوشیشه فشارد گلویِ دل
از زخمِ دشمنان شده دل پر زخون و نیست
یک دوستم که سنگ زند بر سبویِ دل
قدسی دلت نرفته چنان كآوری به دست
بنشین به گوشهای و مكن جستجویِ دل
#عاشقانه
#خاصترین
ای دیده پیشِ خلق مریز آبرویِ دل
دل آرزویِ خونِ جگر کرد بیلبت
چندان گریستم که نماند آرزویِ دل
یا رب به دامنش ننشیند غبارِ غم
آنکس که رُفت گردِ ملالم ز رویِ دل
آلوده مردنش مپسند و شهید کن
کز خون به آبِ تیغ دهم شستشویِ دل
تا چون پیاله ، دیده نباشد ز خون تهی
عشقت مرا چوشیشه فشارد گلویِ دل
از زخمِ دشمنان شده دل پر زخون و نیست
یک دوستم که سنگ زند بر سبویِ دل
قدسی دلت نرفته چنان كآوری به دست
بنشین به گوشهای و مكن جستجویِ دل
#عاشقانه
#خاصترین
۱۴.۳k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.