شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد

شانه ات را دیر آوردی ســرم را بــــاد برد
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
آه ای گنجشکهای مضطرب شرمنده ام
لانه ی بر شاخه هــــای لاغرم را باد برد
من بلوطی پیــر بـودم پای یک کـــوه بلند
نیمم آتش سوخت ، نیم دیگرم را باد برد
از غزلهایم فقط خاکستری مانده بـه جا
بیت های روشن و شعله ورم را باد برد
با همین نیمه همین معمولی ساده بساز
دیــــر کردی نیمـه ی عاشق ترم را باد برد
بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بـــال و پـرم را بـــاد بـرد
دیدگاه ها (۰)

یادمه سرباز که بودم همیشه برای خیلی چیزا دلم تنگ میشد وقتی ...

خدایا دانشی ده ؛ غم نگیرم،بده آرامشی ؛ ماتم نگیرم،خدایا از ش...

پدر؛ تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیستاما همیشه به جرم پدر...

این دعای زیبا رو بفرست برای عزیزانت❤️کم کم داره پاییز از راه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط