می ترسم...
می ترسم...
از جهانی که یخبندان شده
از مردمی که شبیهِ ماشین شده اند
از دلهایی که محبت را منفعت می دانند
و از قابِ عکس هایِ بی روحی؛
که در خیابان، راه می روند...
دلم برای جهانمان می سوزد
و دلگیر می شوم...
خستهام از اینکه همهی راه تنها بودم
تنها مانند یک گنجشک در باران
خسته از این که هیچوقت کسی رو نداشتم...
از جهانی که یخبندان شده
از مردمی که شبیهِ ماشین شده اند
از دلهایی که محبت را منفعت می دانند
و از قابِ عکس هایِ بی روحی؛
که در خیابان، راه می روند...
دلم برای جهانمان می سوزد
و دلگیر می شوم...
خستهام از اینکه همهی راه تنها بودم
تنها مانند یک گنجشک در باران
خسته از این که هیچوقت کسی رو نداشتم...
۱۱.۳k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.